خواستم تا پیش جانان پیشش جان آورم

خواستَم تا پیش جانان پیشڪِش جان آوَرم

پیش دَستے ڪرد #عشق و جانم اَندر بَر بِسوخت

#عطار
دیدگاه ها (۳۰)

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابیپر کن قدح که بی می مجلس ندارد آ...

سر به زیر و ساکت و بی دست و پا ...

به آرامی شروع به مردن میکنیاگر سفر نکنیاگر کتاب نخوانیاگر لب...

کس دل به اختیار به مهرت نمی‌دهددامی نهاده‌ای که گرفتار می‌کن...

هرگز به غیر جانانما جان نمی فروشیمجان می دهیم اماجانان نمی ف...

جان دلم بردی در قعر جان نشستیمن برکنار رفتم تودر میان نشستیگ...

سینه در آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط