می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان


مرا بہ باده چہ حاجت ، ڪہ مست روی تو باشم

"سعدی"

‎‌‌‌‌
#خاص
دیدگاه ها (۱۵)

حرفهای ما هنوز ناتمام...تا نگاه می کنی،وقت رفتن است.باز هم ه...

یا مرد باش و بمانیا مرد باش و برونامرد نباش،در آستانه نایستم...

این چه حرفیست که درعالم بالاست بهشت دل اگر تیره‌نباشد همه...

سر و صورت بپوشان، چادر و روبنده محکم کنکه پیچ و تاب موهایت ب...

.میشود یک شب تو ساقی باشی و من مست تو؟محو چشمان تو باشم ، عا...

طبیعت

چنان با ناز می آیی که حتی شاه می رقصدبه شوق دیدنت یوسف درون ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط