مافیایی عاشق من
مافیایی عاشق من
پارت نمیدونم چندم 🤣🤣
ا/ت ویو
با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم گوشیو برداشتم مامان بود یا هفت جد بنگتن چه گوهی بخورم مامان بفهمه حاملم و یا حتی با یه پسر زندگی میکنم فاتحم خوندی
با همین افکار گوشیو جواب دادم
ا/ت:سلام مامان خوبی؟
م.ا:سلام دختر پرو
ا/ت:م..مگه چ..ی..شده؟
م.ا:هیچی چیز خاصی نیست فقط جواب بده پسره کیه چیکارس و الان کجایی؟
ا/ت:اسمش جئون جونگ کوکه شرکت مدلینگ داره ومن الان خونه خودمم
م.ا:دروغ گو الان دم خونه ایم چرا خونه نیستی
ا/ت:خونه قبلیم نه یعنی الان خونه شوهرمم
م.ا :دستم درد نکنهههههه
ا/ت:مامان گوه خوردم آروم باش
م.ا :فقط ادرسو برام بفرستتتتتت
ا/ت:باشه باشه خدافظ
گوشیو قطع کردم و بلافاصله زنگ زدم کوک
کوک:الو؟
ا/ت:الو کجایی که بدبخت شدیم
کوک:مگه چی شده ؟
ا/ت:مامانم اینا دارن میان
کوک: گفتم حالا چی شده خوبه که
ا/ت:خرگوش جان الان مامانم بفهمه من حاملم سکته میکنه بابامم پوست منو که چیه مال تو هم میکنه
کوک:این بده
ا/ت :فقط سریع بیا خونه
کوک:باشه باشه
سریع رفتم پایین
ا/ت:اجومااااااا
اجوما:بلهههههه
ا/ت:چیکار کنم مامانم اینا دارن میان
اجوما:فقط میتونم بگم بدبختی
ا/ت:غذا یه چیز خوب درست کن که شاید مامانم خوشش بیاد یکم آروم بشه و آب قند هم آماده بزار
اجوما :اوکی
صدای در اومد دوییدم سمت در
ا/ت:کیه؟
کوک:منم
ا/ت:چیکار کنمممممم
کوک:فرزندم آرام باش فعلا بزار از در بیام تو بعد غر بزن
دو سه دقیقه بعد تو اتاق
ا/ت:چیکار کنمممممم
کوک:میخوای به مامانت بگیم رفتی خونه دوستات
ا/ت:(نگاه چپ چپ)
کوک:میدونم خیلی احمقانه بود
ا/ت:چاره ای ندارم باید بهش بگم فقط یادت باشه تو مدیر شرکت مدلینگی و ما عروسی کردیم سوتی دادی کشتمت
کوک:خدایا کی میشه این توله ها بدنیا بیان من از شر غر غر های این خانم راحت شم
ا/ت:فهمیدیییی؟
کوک: بله سرکار خانم
که یهو صدای زنگ اومد
یه خبر خوب دارم یه خب بد
خوب:جین چهارشنبه برمیگرده
بد: هالزی سرطان خون داره
فقط دعا کنید هالزی خوب بشه
شرط :۱۰ لایک ۲۰ کامنت
پارت نمیدونم چندم 🤣🤣
ا/ت ویو
با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم گوشیو برداشتم مامان بود یا هفت جد بنگتن چه گوهی بخورم مامان بفهمه حاملم و یا حتی با یه پسر زندگی میکنم فاتحم خوندی
با همین افکار گوشیو جواب دادم
ا/ت:سلام مامان خوبی؟
م.ا:سلام دختر پرو
ا/ت:م..مگه چ..ی..شده؟
م.ا:هیچی چیز خاصی نیست فقط جواب بده پسره کیه چیکارس و الان کجایی؟
ا/ت:اسمش جئون جونگ کوکه شرکت مدلینگ داره ومن الان خونه خودمم
م.ا:دروغ گو الان دم خونه ایم چرا خونه نیستی
ا/ت:خونه قبلیم نه یعنی الان خونه شوهرمم
م.ا :دستم درد نکنهههههه
ا/ت:مامان گوه خوردم آروم باش
م.ا :فقط ادرسو برام بفرستتتتتت
ا/ت:باشه باشه خدافظ
گوشیو قطع کردم و بلافاصله زنگ زدم کوک
کوک:الو؟
ا/ت:الو کجایی که بدبخت شدیم
کوک:مگه چی شده ؟
ا/ت:مامانم اینا دارن میان
کوک: گفتم حالا چی شده خوبه که
ا/ت:خرگوش جان الان مامانم بفهمه من حاملم سکته میکنه بابامم پوست منو که چیه مال تو هم میکنه
کوک:این بده
ا/ت :فقط سریع بیا خونه
کوک:باشه باشه
سریع رفتم پایین
ا/ت:اجومااااااا
اجوما:بلهههههه
ا/ت:چیکار کنم مامانم اینا دارن میان
اجوما:فقط میتونم بگم بدبختی
ا/ت:غذا یه چیز خوب درست کن که شاید مامانم خوشش بیاد یکم آروم بشه و آب قند هم آماده بزار
اجوما :اوکی
صدای در اومد دوییدم سمت در
ا/ت:کیه؟
کوک:منم
ا/ت:چیکار کنمممممم
کوک:فرزندم آرام باش فعلا بزار از در بیام تو بعد غر بزن
دو سه دقیقه بعد تو اتاق
ا/ت:چیکار کنمممممم
کوک:میخوای به مامانت بگیم رفتی خونه دوستات
ا/ت:(نگاه چپ چپ)
کوک:میدونم خیلی احمقانه بود
ا/ت:چاره ای ندارم باید بهش بگم فقط یادت باشه تو مدیر شرکت مدلینگی و ما عروسی کردیم سوتی دادی کشتمت
کوک:خدایا کی میشه این توله ها بدنیا بیان من از شر غر غر های این خانم راحت شم
ا/ت:فهمیدیییی؟
کوک: بله سرکار خانم
که یهو صدای زنگ اومد
یه خبر خوب دارم یه خب بد
خوب:جین چهارشنبه برمیگرده
بد: هالزی سرطان خون داره
فقط دعا کنید هالزی خوب بشه
شرط :۱۰ لایک ۲۰ کامنت
۷.۸k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.