خون شیرین
خون شیرین
part:1
ویو ا.ت
مثل همیشه با اون کابوس وحشت ناک بیدار شدم از ترس نفس نفس میزدم و دست و پاهام میلرزید به زور یکم آب برای خودم ریختم و خوردم ساعت ۵ صبح بود این کابوس لعنتی از هفته پیش شروع شد همش خواب میدیدم که یه موجود وحشت ناک گردنم رو گرفته و داره خونم رو میخوره چشماش قرمزه و رو لبش پره خونه .
دیگه خوابم نبرد و تا ساعت ۶ بیدار موندم چون ساعت ۷ مدرسه ام شروع میشد لباس فرمم رو پوشیدم و رفتم مدرسه از ترس و اضطراب اشتها نداشتم و مدام چشمم سیاهی میرفت من شاگرد زرنگ مدرسه بودم ولی از هفته پیش که اون کابوس شروع شد وضع تحصیلیم بد شد هر وقت معلمم میپرسید چرا اینجوری شدی نمیتونستم چیزی بگم انگار کسی تحدیدم میکرد که نگم خلاصه با سیاهی چشمم به زور رفتم مدرسه
وقتی رسیدم مدرسه رفتم رو نیمکتم نشستم و سرم رو گذاشتم رو میز سرم درد میکرد و چشمام میسوخت
چند دقیقه دیگه دیدم بورام داره میاد پیشم شاید تو این هفته فقط اون منو خوشحال میکرد
بورام:چطوری؟'
ا.ت:خوبم(لبخند زورکی)
بورام:ولی من اینجوری فکر نمیکنم باز هم اون کابوس رو دیدی
ا.ت:آره
بورام :نگران نباش روزی بلاخره اونم تموم میشه
ا.ت:مرسی
بورام:برای چی
ا.ت:که پیش منی
بورام:منم از اینکه دارمت خوشحالم
ا.ت:(لبخند )
یهو استاد اومد تو
استاد:برید بشینید سر جاتون
بورام:چشم
استاد درس داد و زنگ تموم شد
استاد: ا.ت میشه یه لحظه بیای
ا.ت:بله استاد
استاد:این روز ها درس ات خیلی ضعیف شده اتفاقی افتاده
ا.ت:نه استاد
استاد:اگه نه پس درس ات رو خوب بخون
ا.ت:چشم
از کلاس رفتم بیرون جز بورام به کسی نمی تونستم چیزی بگم
بورام:استاد چیکارت داشت
ا.ت:هیچی
بورام میدونست دروغ میگه ولی نمیخواست سوال پیچش کنه
وسط های زنگ تفریح بود که ا.ت احساس کرد که داره غش میکنه سعی کرد خودش رو به بورام برسونه تا بهش بگه ولی
ا.ت:بورام
بورام:چیشده؟
ا.ت: (غش کرد)
بورام:ا.تتتت
ویو ا.ت
بیدار شدم که...
ادامه دارد......
#بی_تی_اس #بلک_پینک #اسپا #توایس#اکسو #ایتزی #تی_اکس_تی #استری_کیدز #لونا #ویکلی #جی_آیدل #آیو #سوجین #سومی #نامجون #جین #شوگا #آگوست_دی #یونگی #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #جیسو #جنی #لیسا #رزی #فلیکس #هیونجین #چان #چانگبین #لینو #هان #سونگمین #جونگین #کیپاپ #کیدراما #نیوجینز #لسرافیم #سوهی #لی_دونگ_ووک #روباه_نه_دم #شیطان_من
part:1
ویو ا.ت
مثل همیشه با اون کابوس وحشت ناک بیدار شدم از ترس نفس نفس میزدم و دست و پاهام میلرزید به زور یکم آب برای خودم ریختم و خوردم ساعت ۵ صبح بود این کابوس لعنتی از هفته پیش شروع شد همش خواب میدیدم که یه موجود وحشت ناک گردنم رو گرفته و داره خونم رو میخوره چشماش قرمزه و رو لبش پره خونه .
دیگه خوابم نبرد و تا ساعت ۶ بیدار موندم چون ساعت ۷ مدرسه ام شروع میشد لباس فرمم رو پوشیدم و رفتم مدرسه از ترس و اضطراب اشتها نداشتم و مدام چشمم سیاهی میرفت من شاگرد زرنگ مدرسه بودم ولی از هفته پیش که اون کابوس شروع شد وضع تحصیلیم بد شد هر وقت معلمم میپرسید چرا اینجوری شدی نمیتونستم چیزی بگم انگار کسی تحدیدم میکرد که نگم خلاصه با سیاهی چشمم به زور رفتم مدرسه
وقتی رسیدم مدرسه رفتم رو نیمکتم نشستم و سرم رو گذاشتم رو میز سرم درد میکرد و چشمام میسوخت
چند دقیقه دیگه دیدم بورام داره میاد پیشم شاید تو این هفته فقط اون منو خوشحال میکرد
بورام:چطوری؟'
ا.ت:خوبم(لبخند زورکی)
بورام:ولی من اینجوری فکر نمیکنم باز هم اون کابوس رو دیدی
ا.ت:آره
بورام :نگران نباش روزی بلاخره اونم تموم میشه
ا.ت:مرسی
بورام:برای چی
ا.ت:که پیش منی
بورام:منم از اینکه دارمت خوشحالم
ا.ت:(لبخند )
یهو استاد اومد تو
استاد:برید بشینید سر جاتون
بورام:چشم
استاد درس داد و زنگ تموم شد
استاد: ا.ت میشه یه لحظه بیای
ا.ت:بله استاد
استاد:این روز ها درس ات خیلی ضعیف شده اتفاقی افتاده
ا.ت:نه استاد
استاد:اگه نه پس درس ات رو خوب بخون
ا.ت:چشم
از کلاس رفتم بیرون جز بورام به کسی نمی تونستم چیزی بگم
بورام:استاد چیکارت داشت
ا.ت:هیچی
بورام میدونست دروغ میگه ولی نمیخواست سوال پیچش کنه
وسط های زنگ تفریح بود که ا.ت احساس کرد که داره غش میکنه سعی کرد خودش رو به بورام برسونه تا بهش بگه ولی
ا.ت:بورام
بورام:چیشده؟
ا.ت: (غش کرد)
بورام:ا.تتتت
ویو ا.ت
بیدار شدم که...
ادامه دارد......
#بی_تی_اس #بلک_پینک #اسپا #توایس#اکسو #ایتزی #تی_اکس_تی #استری_کیدز #لونا #ویکلی #جی_آیدل #آیو #سوجین #سومی #نامجون #جین #شوگا #آگوست_دی #یونگی #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #جیسو #جنی #لیسا #رزی #فلیکس #هیونجین #چان #چانگبین #لینو #هان #سونگمین #جونگین #کیپاپ #کیدراما #نیوجینز #لسرافیم #سوهی #لی_دونگ_ووک #روباه_نه_دم #شیطان_من
۹.۹k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.