سلام...
سلام...
من دیگه اومدم...
به خواب می ماند . . .
تنها به خواب می ماند . . .
چراغ ...
آینه ...
دیوار ...
بی تو غمگینند ...
تو نیستی که ببینی ،
چگونه با دیوار ،
به مهربانی یک دوست ،
ازتو می گویم ...
تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار ،
جواب می شنوم ...
تو نیستی که ببینی چگونه دور ازتو ،
به روی هرچه در این خانه است ،
غبار سربی اندوه بال ،
گسترده است ...
تو نیستی که ببینی دل رمیده ی من ،
به جزتو ،
یاد همه چیز را رها کرده است ...
غروب های غریب در این رواق ،
نیاز پرنده ساکت و غمگین ،
ستاره بیمار است ...
دو چشم خسته ی من ،
در این امید عبث ،
دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است ...
#تـــــــــــــو #نیستی #که #ببینی
من دیگه اومدم...
به خواب می ماند . . .
تنها به خواب می ماند . . .
چراغ ...
آینه ...
دیوار ...
بی تو غمگینند ...
تو نیستی که ببینی ،
چگونه با دیوار ،
به مهربانی یک دوست ،
ازتو می گویم ...
تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار ،
جواب می شنوم ...
تو نیستی که ببینی چگونه دور ازتو ،
به روی هرچه در این خانه است ،
غبار سربی اندوه بال ،
گسترده است ...
تو نیستی که ببینی دل رمیده ی من ،
به جزتو ،
یاد همه چیز را رها کرده است ...
غروب های غریب در این رواق ،
نیاز پرنده ساکت و غمگین ،
ستاره بیمار است ...
دو چشم خسته ی من ،
در این امید عبث ،
دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است ...
#تـــــــــــــو #نیستی #که #ببینی
۴.۵k
۳۰ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.