تو میترسیمیترسی از نگاهی ک دست دلت را رو میکند برایمچ

تو میترسی...میترسی از نگاهی ک دست دلت را رو میکند برایم،چشمانی ک راز دار نیستند و جار میزنند عشق را...کوتاه سلام میکنی تا مبادا کشدار شود حرفهایمان،ک نکند لو برود ک چقدر عاشقی،و چ غوغایی در دلت بپاست...
اما مرد و ترس؟؟!! عزیز جانم...بیا و قدری شجاع باش...من میترسم،میترسم ک این ترسهایت کار دستمان بدهد...

"پریسا"
دیدگاه ها (۴)

گاهی خسته میشوی...خسته از تکرار روزهایی ک بی هیچ حالِ قشنگی ...

این بار آخر است که اخطار می کنم :"بی دست و پا نباش ، بگو دوس...

دوستت داشتمدوستت دارمو دوستت خواهم داشتاز آن دوستت دارم هاکه...

تهرانِ منهایِ تو یعنی رشتِ بی باران...یعنی بگیری از شمالی بو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط