احسنت و زه ای نگار زیبا

احسنت و زه ای نگار زیبا
آراسته آمدی بر ما

امروز به جای تو کسم نیست
کز تو به خودم نماند پروا

بگشای کمر پیاله بستان
آراسته کن تو مجلس ما

تا کی کمر و کلاه و موزه
تا کی سفر و نشاط صحرا

امروز زمانه خوش گذاریم
بدرود کنیم دی و فردا

من طاقت هجر تو ندارم
با تو چکنم به جز مدارا
دیدگاه ها (۱)

بذار تو دل لحظه هام یادتوکه شیرین کنی کام فرهادتو که چشمامو ...

آسمان دزد است کشتی حالِ بادش را ندارداو فقط از دزد دریایی نم...

جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجاذره است این، آفتاب اس...

قول دادم به خودم غصه تراشی نکنم فکر این را که تو باشی و نباش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط