وای باورم نمیشه یعنی من با بهترین دوستم ترنج تو بهترین دا
وای باورم نمیشه یعنی من با بهترین دوستم ترنج تو بهترین دانشگاه تهران قبول شدیم وای نه نمیشه
خونه مجردی با بهترین دوستت، دوست قدیمیت اونم تو بهترین منطقه تهران این عالیه منی که عاشق دیدن آدم های معروفم اونجا بهترین فرصته یعنی امشب صبح میشه من که میگم فردا صبح امام زمان ظهور میکنه و قیامت میشه.
خسته بودم و هیجانی با هزار فکر پریشون رفتم و روی تختم دراز کشیدم. گوشیمو برداشتم رفتم تو اینستا یکم تو پیج بازیکنا چرخیدم بعدم رفتم تو وات و دیدم ترنج آنلاینه زود براش نوشتم. ترنج چیکار کردی؟
ترنج
وای همه لباسامو ببرم یا چند تاشو بزارم بمونه کتابامو بیارم یا نه، چه وسایلی بردارم کلافه شدم وای ی.
رفتم رو مبل نشستم و یه سری به گوشیم زدم و دیدم سحر اس داده و سریع نوشتم. وای نمیدونم چیکار کنم کلافه شدم
سحر. وای امشب صبح میشه
من. من خیلی هیجان دارم
سحر. من دارم از هیجان سکته میکنم
من. وسایلت رو جمع کردی
سحر. اره جمع کردم با هزار بدبختی یع عالمه چیز باهامه در واقع کل اتاقم باهامه
من. وای سردرگمم فعلا بای
سحر. بای بای
بعد هزار بدبختی کلی وسیله جمع کردم کش موهامو باز کردم ساعتمو گذاشتم رو تایم و چشامم رو بستم
با صدای ساعت بلند شدم ساعت ۷ و نیم بود پروازمون ساعت ۱۰بود باید زودتر میرفتیم فرودگاه همین الانم دیر شده بود سریع یه هودی خفن با یه شلوار اس لش پوشیدم و یه شالم انداختم دور موهام و سریع با اون همه وسیله رفتم دم در و سریع بابامو صدا کردم و نشستیم تو ماشین باز هم بابا شروع کرد
بابام. ببین ترنج دیگه نگم فقط درس ولگردی و بیخیال بازی ممنوع
من. چشم بابا ..... اوفففففف
بابام. حواست به پسرا هم باشه
من. باباااااااااا
رسیدیم فرودگاه دیدم سحر زودتر از من اومده بعد از کلی نشستن پیش سحر و خندیدن منو سحر باهم رفتیم یه چیزی بگیریم من انرژی زا برداشتم و سحر آدامس و چیپس و دلستر با اون طمع های به قول خودش دلبر خرید و رفتیم. از فروشگاه که زدیم بیرون به سحر گفتم این همه چیز چه خبره
سحرم فقط ابرو داد بالا و چیزی نگفت
وقت پرواز ما بود
خونه مجردی با بهترین دوستت، دوست قدیمیت اونم تو بهترین منطقه تهران این عالیه منی که عاشق دیدن آدم های معروفم اونجا بهترین فرصته یعنی امشب صبح میشه من که میگم فردا صبح امام زمان ظهور میکنه و قیامت میشه.
خسته بودم و هیجانی با هزار فکر پریشون رفتم و روی تختم دراز کشیدم. گوشیمو برداشتم رفتم تو اینستا یکم تو پیج بازیکنا چرخیدم بعدم رفتم تو وات و دیدم ترنج آنلاینه زود براش نوشتم. ترنج چیکار کردی؟
ترنج
وای همه لباسامو ببرم یا چند تاشو بزارم بمونه کتابامو بیارم یا نه، چه وسایلی بردارم کلافه شدم وای ی.
رفتم رو مبل نشستم و یه سری به گوشیم زدم و دیدم سحر اس داده و سریع نوشتم. وای نمیدونم چیکار کنم کلافه شدم
سحر. وای امشب صبح میشه
من. من خیلی هیجان دارم
سحر. من دارم از هیجان سکته میکنم
من. وسایلت رو جمع کردی
سحر. اره جمع کردم با هزار بدبختی یع عالمه چیز باهامه در واقع کل اتاقم باهامه
من. وای سردرگمم فعلا بای
سحر. بای بای
بعد هزار بدبختی کلی وسیله جمع کردم کش موهامو باز کردم ساعتمو گذاشتم رو تایم و چشامم رو بستم
با صدای ساعت بلند شدم ساعت ۷ و نیم بود پروازمون ساعت ۱۰بود باید زودتر میرفتیم فرودگاه همین الانم دیر شده بود سریع یه هودی خفن با یه شلوار اس لش پوشیدم و یه شالم انداختم دور موهام و سریع با اون همه وسیله رفتم دم در و سریع بابامو صدا کردم و نشستیم تو ماشین باز هم بابا شروع کرد
بابام. ببین ترنج دیگه نگم فقط درس ولگردی و بیخیال بازی ممنوع
من. چشم بابا ..... اوفففففف
بابام. حواست به پسرا هم باشه
من. باباااااااااا
رسیدیم فرودگاه دیدم سحر زودتر از من اومده بعد از کلی نشستن پیش سحر و خندیدن منو سحر باهم رفتیم یه چیزی بگیریم من انرژی زا برداشتم و سحر آدامس و چیپس و دلستر با اون طمع های به قول خودش دلبر خرید و رفتیم. از فروشگاه که زدیم بیرون به سحر گفتم این همه چیز چه خبره
سحرم فقط ابرو داد بالا و چیزی نگفت
وقت پرواز ما بود
- ۷.۴k
- ۰۱ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط