P25
بیونگ:اونشب که تو عمارت جئون بودی همون که اسلحه گرفت سمتت بازم بگم
میونگ سو:اوکی گرفتم باید زودتر از جئون پیداش کنی
بیونگ:چرا
میونگ سو:دشمن دشمنم میشه دوستم(با پوزخند)
بیونگ:میخوای چیکار کنی
میونگ سو:دیگه قصهی جونگ کوک زیادی دراز شده من میخوام خلاصش کنم
بیونگ:نه سر از کار تو در میارم نه اون جونگ کوک
میونگ سو:لازم نکرده سر در بیاری اگه دربیاری عذاب وجدان خوشگلت گل میکنه
بیونگ:منظورت چیه
میونگ سو:هیچی کمک کن بلندشم بیریم خونه
بیونگ دست میونگ سو رو میزاره تو دستش بلندش میکنه کمک میکنه راه بره میرن بیرون مامانشو میبینه
هانا:دخترم حالت خوبه
میونگ سو:خوبم مامان دارم میرم خونه
هانا: مطمئنی میتونی راه بری
میونگ سو:اره اخه زیادی مهمون بعضیا بودم من میرم خونه میای بیای
میونگ سو و بیونگ میرن
هانا:پسرم به دل نگیر منظورش تو نیستی
جونگ کوک:فکر کنم خودم بودم اما نارحت نشدم اتفاقا از این حسن نیتش خوشحال شدم
هانا:البته تقصیر اونم نیست شرایطش جوری بود که باید اینطوری بزرگ میشد اونم خودشو وقف شرایط کرد و همون جوری بزرگ شد
جونگ کوک: اینطوری نشون نمیده
هانا:من باید برم پسرم خداحافظ
جونگ کوک: خدانگهدار
میونگ سو و بیونگ میرسن خونه تو راه بیونگ به چان زنک زد(همون یارو)
میونگ سو:اووو میبینم که زودتر از من رسیدی
چان:چیکارم داشتی
میونگ سو:نترس برای این نمیخوام انتقام بگیرم البته اگه کاری رو که میخوام رو انجام بدی(به زخمش اشاره میکنه)
چان:چی میخوای
میونگ سو:همون چیزی که تو میخوای
چان: کدومشونو میگی(با پوزخند)
میونگ سو:جئون جونگ کوک هدف اصلیت
چان:چرا باید بهت اعتماد کنم
میونگ سو:چون تنها چارت همینه تو بدون کمک من عمرا بتونی جئونو زمین بزنی
چان:باشه قبول میکنم (با پوزخند)
میونگ سو:هرچند از پوزخند زییاد خوشم نمیاد اما باشه
چان:باشه پس من نقشه رو بهت میگم خداحافظ
میونگ سو:فعلا
بعد از اینکه چان میره بیونگ به میونگ سو میگه
بیونگ:اصلا از این رفتارش خوشم نیومد مارموز
میونگ سو:همچنین ولی به من هیچ ربطی نداره تا وقتی که بخواد جئونو از سر راهم برداره
۳ روز بعد
صدای گوشیه میونگ سو میاد
میونگ سو: بفرمایید
چان:منم چان
میونگ سو:فکر کردم منصرف شدی
چان:دارم ۳ روزه از دست جونگ کوک فرار میکنم
میونگ سو:اون که عادیه اما تو به من گفتی که بهت میگم نقشه چیه
چان:برای همون زنگ زدم
میونگ سو:خببب
چان:یه جوری باید بکشونیش به انباری که ادرسش رو بهت میدم بعدش بهت خبر میدم بیای بیرون خودش اونجا میمونه فقط باید بدون ادم بیاد
میونگ سو:باشه مشکلی ندارم ادرس رو برام پیامک کن
چان:باشه فعلا
میونگ سو:خداحافظ
میونگ سو ویو
الان بهش پیام بدم یا زنگ بزنم ولش کن زنگ میزنم خب چجوری بکشونمش اونجا بهش میگم چانو پیدا کردم
میونگ سو:اوکی گرفتم باید زودتر از جئون پیداش کنی
بیونگ:چرا
میونگ سو:دشمن دشمنم میشه دوستم(با پوزخند)
بیونگ:میخوای چیکار کنی
میونگ سو:دیگه قصهی جونگ کوک زیادی دراز شده من میخوام خلاصش کنم
بیونگ:نه سر از کار تو در میارم نه اون جونگ کوک
میونگ سو:لازم نکرده سر در بیاری اگه دربیاری عذاب وجدان خوشگلت گل میکنه
بیونگ:منظورت چیه
میونگ سو:هیچی کمک کن بلندشم بیریم خونه
بیونگ دست میونگ سو رو میزاره تو دستش بلندش میکنه کمک میکنه راه بره میرن بیرون مامانشو میبینه
هانا:دخترم حالت خوبه
میونگ سو:خوبم مامان دارم میرم خونه
هانا: مطمئنی میتونی راه بری
میونگ سو:اره اخه زیادی مهمون بعضیا بودم من میرم خونه میای بیای
میونگ سو و بیونگ میرن
هانا:پسرم به دل نگیر منظورش تو نیستی
جونگ کوک:فکر کنم خودم بودم اما نارحت نشدم اتفاقا از این حسن نیتش خوشحال شدم
هانا:البته تقصیر اونم نیست شرایطش جوری بود که باید اینطوری بزرگ میشد اونم خودشو وقف شرایط کرد و همون جوری بزرگ شد
جونگ کوک: اینطوری نشون نمیده
هانا:من باید برم پسرم خداحافظ
جونگ کوک: خدانگهدار
میونگ سو و بیونگ میرسن خونه تو راه بیونگ به چان زنک زد(همون یارو)
میونگ سو:اووو میبینم که زودتر از من رسیدی
چان:چیکارم داشتی
میونگ سو:نترس برای این نمیخوام انتقام بگیرم البته اگه کاری رو که میخوام رو انجام بدی(به زخمش اشاره میکنه)
چان:چی میخوای
میونگ سو:همون چیزی که تو میخوای
چان: کدومشونو میگی(با پوزخند)
میونگ سو:جئون جونگ کوک هدف اصلیت
چان:چرا باید بهت اعتماد کنم
میونگ سو:چون تنها چارت همینه تو بدون کمک من عمرا بتونی جئونو زمین بزنی
چان:باشه قبول میکنم (با پوزخند)
میونگ سو:هرچند از پوزخند زییاد خوشم نمیاد اما باشه
چان:باشه پس من نقشه رو بهت میگم خداحافظ
میونگ سو:فعلا
بعد از اینکه چان میره بیونگ به میونگ سو میگه
بیونگ:اصلا از این رفتارش خوشم نیومد مارموز
میونگ سو:همچنین ولی به من هیچ ربطی نداره تا وقتی که بخواد جئونو از سر راهم برداره
۳ روز بعد
صدای گوشیه میونگ سو میاد
میونگ سو: بفرمایید
چان:منم چان
میونگ سو:فکر کردم منصرف شدی
چان:دارم ۳ روزه از دست جونگ کوک فرار میکنم
میونگ سو:اون که عادیه اما تو به من گفتی که بهت میگم نقشه چیه
چان:برای همون زنگ زدم
میونگ سو:خببب
چان:یه جوری باید بکشونیش به انباری که ادرسش رو بهت میدم بعدش بهت خبر میدم بیای بیرون خودش اونجا میمونه فقط باید بدون ادم بیاد
میونگ سو:باشه مشکلی ندارم ادرس رو برام پیامک کن
چان:باشه فعلا
میونگ سو:خداحافظ
میونگ سو ویو
الان بهش پیام بدم یا زنگ بزنم ولش کن زنگ میزنم خب چجوری بکشونمش اونجا بهش میگم چانو پیدا کردم
۴۲.۹k
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.