چند سالی در فراقکربلایت مانده ام
چند سالی در فراق کربلایت مانده ام،
در فراق گنبد و صحن و سرایت مانده ام...
بار سنگین گناهانم بُوَد بر شانه ام،
لطف تو بوده که در حال و هوایت مانده ام...
این همه پیمان شکستنهای من را دیده ای،
من فقط در حسرت لطف و سخایت مانده ام...
این همه نا مهربانی ها تو از من دیده ای،
در تعجب ز آن همه مهر و وفایت مانده ام...
جان زهرا گوشه چشمی بر دل زارم نما،
هر چه هم بد باشم اما در عزایت مانده ام...
یا حسین ارباب ، من را هم دگر راهی نما،
من به عشق مرقد و پایین پایت مانده ام...
"کاش بشه منم برم کربلا"
در فراق گنبد و صحن و سرایت مانده ام...
بار سنگین گناهانم بُوَد بر شانه ام،
لطف تو بوده که در حال و هوایت مانده ام...
این همه پیمان شکستنهای من را دیده ای،
من فقط در حسرت لطف و سخایت مانده ام...
این همه نا مهربانی ها تو از من دیده ای،
در تعجب ز آن همه مهر و وفایت مانده ام...
جان زهرا گوشه چشمی بر دل زارم نما،
هر چه هم بد باشم اما در عزایت مانده ام...
یا حسین ارباب ، من را هم دگر راهی نما،
من به عشق مرقد و پایین پایت مانده ام...
"کاش بشه منم برم کربلا"
- ۱.۷k
- ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط