پارت 12 فصل 3 راهیه بهشت 🪐🌙
پارت 12 فصل 3 راهیه بهشت 🪐🌙
جیهوپ ویو
یاد اتفاق های دیشب افتادم دیشب حالم اصلا خوب نبود نمیتونستم خودمو کنترل کنم نباید اینطوری میشد
جیهوپ : اوففف چقدر سرم درد میکنه
پاشدم رفتم تا قرصی چیزی بخورم رفتم پایین به سمت آشپزحونه راهی شدم وقتی رسیدم رفتم سمت یخچال و درشو باز کردم یه قرص برداشتم و خوردم یکم نشستم تا خوب بشم اتفاق های دیشب حالمو بد میکرد پس سعی کردم بهشون فکر نکنم یاد ا/ت افتادم اگه بودش حتما الان به کاری میکرد خوب بشم هعیی ا/ت چرا رفتی چرا تنهام گزاشتی
دیگه برام عادی شده بود هر روز همینارو میگفتم پاشدم یه چایی ریختم گزاشتم رو میز رفتم از یخچال پنیرو بیارم برداشتمش برگشتم این چیه یه سنجاب بود داشت از چاییم میخورد این از کجا اومده رفتم سمتش بهم نگاه میکرد
جیهوپ : ببینم کوچولو تو از کجا اومدی
زل زده بود بهم رفتم جلوتر و نشستم رو صندلی کنارش اومد جلوم وایساد چقدر خوشگل بود فندقی بود با خطای فندقی کمرنگ و چشمای دُرُشت مشکی اومد جلوتر انگار میخواست بغلش کنم بهش خندیدم
جیهوپ : تو چقدر گوگولی ای
بغلش کردم فقط زل زده بود به من
یهو دستشو گزاشتم رو موهامو و رفت رو سرم وایساد
جیهوپ : هی اونجا میوفتی بیا پایین
خواستم بگیرمش که رفت رو شونم
دوباره اومدم بگیرمش که چنگم انداخت
جیهوپ : آی باشه اونجا بمون ولی اگه افتادی به من ربطی نداره
شروع کردم به خوردن بهش نگاه کردم داشت نگاه میکرد بهش یکم پنیر دادم خوردش خواست بیاد پایین آها همینه بغلش کردم و گزاشتمش رو میز وایساد کنار ظرف پنیر و یه تیکه برداشت و شروع کرد به خوردن چقدر باحال بود بهش نگاه کردم کم کم همشو خورد
جیهوپ : هی پس من چی
بهم نگاه کرد و دوباره شروع کرد به خوردن عجبا
خواستم ازش بگیرم که چنگم انداخت
جیهوپ : آخ فکر کنم تو هر کی نزدیکت بشه رو چنگ میندازی
من الان توقع دارم جوابمو بده؟ معلومه که نه
همینطوری میخورد وقتی تموم شد رفت سمت چایی از اونم نصفشو خورد
بهش خندیدم
جیهوپ : سیر شدی؟
دوباره موهامو گرفت و اومد رو سرم پاشدم ظرفارو جمع کردم موهامو با دستاش گرفته بود تا نیوفته خیلی خنده داره رفتم تو طبیعت یعنی پایین آسمون پخونه ی ا/ت معمولا همیشه اونجام اونجا میتونم عطر ا/تو حس کنم لباساشو بغل کنم و سعی کنم که زیاد دلتنگش نشم رفتم اونجا درو باز کردم باد خنکی میومد آرامشو حس میکردم رفتم داخل اومدم موهامو درست کنم که یه چیز نرم رو سرم بود تازه یادم اومد این سنجابه هم با من اومده برش داشتم و اوردمش جلوم بهش نگاه کردم واقعا خوشگل بود
جیهوپ : اینجا خونه ی یکیه که دیگه نیست رفت و تنهام گزاشت
با اون چشمای درشتش زل زده بود بهم
جیهوپ : ای بابا تو که نمیفهمی من چی میگم بیا ببرمت جایی که خیلی دوسش دارم
بردمش به اتاق ا/ت بوی ا/ت رو میداد عاشق اینجا بودم معدن آرامش بود گزاشتمش رو تخت و خودمو پرت کردم رو تخت بهش نگاه کردم داشت به دورو بر نگاه میکرد تعجب کرده بود رفت رو متکا و بهش چنگ میزد بعدم از روش اومد پایین و خودشو جا کرد زیر متکا چیکار داره میکنه متکا رو از روش برداشتم دُمشو بغل کرده بود و خوابیده بود پتو روش کشیدم و نوازشش کردم
جیهوپ : کوچولو
بهش زل زده بودم خیلی گوگولی بود یکی در زد یعنی کیه این وقت صبح پاشدم رفتم درو باز کردم
سیمین : حدس میزدم اینجا باشی
سیمین الاهه هیپنوتیزم بود از وقتی اومدم اینجا باهاش دوست بودم و هستم دوست خیلی خوبیه
جیهوپ : اینجا بهم آرامش میده
سیمین : بخاطر ا/ت نه؟
جیهوپ : هوم
سیمین : هعیی دعوتم نمیکنی بیام تو
جیهوپ : تو که دیگه نیازی به دعوت نداری
بهم خندید و اومد تو درو بستم
سیمین : خب چخبر
جیهوپ : هیچی میگذرونم
سیمین : عااا اینطوری نگو یه خبر خوب برات دارم
بهش نگاه کردم
جیهوپ : چی؟
سیمین : امشب یه جشن هست میخوام ببرمتون اونجا حال و هوات عوضشه پوسیدی از بس تو خونه موندی
جیهوپ : بخدا اصلا حوصله ندارم تو برو من خونه میمونم
سیمین : تو خیابون منم نمیرم بیا بریم دیگه خوش میگذره
بهش خندیدم
جیهوپ : اگه نیام ولم نمیکنی که انقدر میگی تا مجبور میشم بیام
اونم بهم خندید
سیمین : خوب منو میشناسی
جیهوپ : خیلی خوب حدس بزن امروز چی اومد سراغم
سیمین : چی
جیهوپ : بیا بهت نشون بدم
پاشدم رفتم سمت اتاق درو باز کردم رفتم کنار تا سیمینم بیاد اومد تو اولش که دیدش نفهمید چیه رفت جلوتر وقتی دید خواست جیغ بکشه
جیهوپ : نه سیمین تروخدا خوابیده بیدار نشه
جیغ نکشید رفت کنارش نشست و نوازشش کرد
سیمین : چقدر تو خوشگلی نمیشه بیای پیش من
جیهوپ : من نمیدمش مال خودمه
جیهوپ ویو
یاد اتفاق های دیشب افتادم دیشب حالم اصلا خوب نبود نمیتونستم خودمو کنترل کنم نباید اینطوری میشد
جیهوپ : اوففف چقدر سرم درد میکنه
پاشدم رفتم تا قرصی چیزی بخورم رفتم پایین به سمت آشپزحونه راهی شدم وقتی رسیدم رفتم سمت یخچال و درشو باز کردم یه قرص برداشتم و خوردم یکم نشستم تا خوب بشم اتفاق های دیشب حالمو بد میکرد پس سعی کردم بهشون فکر نکنم یاد ا/ت افتادم اگه بودش حتما الان به کاری میکرد خوب بشم هعیی ا/ت چرا رفتی چرا تنهام گزاشتی
دیگه برام عادی شده بود هر روز همینارو میگفتم پاشدم یه چایی ریختم گزاشتم رو میز رفتم از یخچال پنیرو بیارم برداشتمش برگشتم این چیه یه سنجاب بود داشت از چاییم میخورد این از کجا اومده رفتم سمتش بهم نگاه میکرد
جیهوپ : ببینم کوچولو تو از کجا اومدی
زل زده بود بهم رفتم جلوتر و نشستم رو صندلی کنارش اومد جلوم وایساد چقدر خوشگل بود فندقی بود با خطای فندقی کمرنگ و چشمای دُرُشت مشکی اومد جلوتر انگار میخواست بغلش کنم بهش خندیدم
جیهوپ : تو چقدر گوگولی ای
بغلش کردم فقط زل زده بود به من
یهو دستشو گزاشتم رو موهامو و رفت رو سرم وایساد
جیهوپ : هی اونجا میوفتی بیا پایین
خواستم بگیرمش که رفت رو شونم
دوباره اومدم بگیرمش که چنگم انداخت
جیهوپ : آی باشه اونجا بمون ولی اگه افتادی به من ربطی نداره
شروع کردم به خوردن بهش نگاه کردم داشت نگاه میکرد بهش یکم پنیر دادم خوردش خواست بیاد پایین آها همینه بغلش کردم و گزاشتمش رو میز وایساد کنار ظرف پنیر و یه تیکه برداشت و شروع کرد به خوردن چقدر باحال بود بهش نگاه کردم کم کم همشو خورد
جیهوپ : هی پس من چی
بهم نگاه کرد و دوباره شروع کرد به خوردن عجبا
خواستم ازش بگیرم که چنگم انداخت
جیهوپ : آخ فکر کنم تو هر کی نزدیکت بشه رو چنگ میندازی
من الان توقع دارم جوابمو بده؟ معلومه که نه
همینطوری میخورد وقتی تموم شد رفت سمت چایی از اونم نصفشو خورد
بهش خندیدم
جیهوپ : سیر شدی؟
دوباره موهامو گرفت و اومد رو سرم پاشدم ظرفارو جمع کردم موهامو با دستاش گرفته بود تا نیوفته خیلی خنده داره رفتم تو طبیعت یعنی پایین آسمون پخونه ی ا/ت معمولا همیشه اونجام اونجا میتونم عطر ا/تو حس کنم لباساشو بغل کنم و سعی کنم که زیاد دلتنگش نشم رفتم اونجا درو باز کردم باد خنکی میومد آرامشو حس میکردم رفتم داخل اومدم موهامو درست کنم که یه چیز نرم رو سرم بود تازه یادم اومد این سنجابه هم با من اومده برش داشتم و اوردمش جلوم بهش نگاه کردم واقعا خوشگل بود
جیهوپ : اینجا خونه ی یکیه که دیگه نیست رفت و تنهام گزاشت
با اون چشمای درشتش زل زده بود بهم
جیهوپ : ای بابا تو که نمیفهمی من چی میگم بیا ببرمت جایی که خیلی دوسش دارم
بردمش به اتاق ا/ت بوی ا/ت رو میداد عاشق اینجا بودم معدن آرامش بود گزاشتمش رو تخت و خودمو پرت کردم رو تخت بهش نگاه کردم داشت به دورو بر نگاه میکرد تعجب کرده بود رفت رو متکا و بهش چنگ میزد بعدم از روش اومد پایین و خودشو جا کرد زیر متکا چیکار داره میکنه متکا رو از روش برداشتم دُمشو بغل کرده بود و خوابیده بود پتو روش کشیدم و نوازشش کردم
جیهوپ : کوچولو
بهش زل زده بودم خیلی گوگولی بود یکی در زد یعنی کیه این وقت صبح پاشدم رفتم درو باز کردم
سیمین : حدس میزدم اینجا باشی
سیمین الاهه هیپنوتیزم بود از وقتی اومدم اینجا باهاش دوست بودم و هستم دوست خیلی خوبیه
جیهوپ : اینجا بهم آرامش میده
سیمین : بخاطر ا/ت نه؟
جیهوپ : هوم
سیمین : هعیی دعوتم نمیکنی بیام تو
جیهوپ : تو که دیگه نیازی به دعوت نداری
بهم خندید و اومد تو درو بستم
سیمین : خب چخبر
جیهوپ : هیچی میگذرونم
سیمین : عااا اینطوری نگو یه خبر خوب برات دارم
بهش نگاه کردم
جیهوپ : چی؟
سیمین : امشب یه جشن هست میخوام ببرمتون اونجا حال و هوات عوضشه پوسیدی از بس تو خونه موندی
جیهوپ : بخدا اصلا حوصله ندارم تو برو من خونه میمونم
سیمین : تو خیابون منم نمیرم بیا بریم دیگه خوش میگذره
بهش خندیدم
جیهوپ : اگه نیام ولم نمیکنی که انقدر میگی تا مجبور میشم بیام
اونم بهم خندید
سیمین : خوب منو میشناسی
جیهوپ : خیلی خوب حدس بزن امروز چی اومد سراغم
سیمین : چی
جیهوپ : بیا بهت نشون بدم
پاشدم رفتم سمت اتاق درو باز کردم رفتم کنار تا سیمینم بیاد اومد تو اولش که دیدش نفهمید چیه رفت جلوتر وقتی دید خواست جیغ بکشه
جیهوپ : نه سیمین تروخدا خوابیده بیدار نشه
جیغ نکشید رفت کنارش نشست و نوازشش کرد
سیمین : چقدر تو خوشگلی نمیشه بیای پیش من
جیهوپ : من نمیدمش مال خودمه
۷۹.۸k
۲۰ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.