شعر زیبا از فریدون مشیری

شعر زیبا از فریدون مشیری :

عاشقم . . .
اهل همین کوچه بن بست کناری
که تو از پنجره اش پای به قلب من دیوانه نهادی
تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجره باز کجا ؟
من کجا ؟ عشق کجا ؟ طاقت آغاز کجا ؟
تو به لبخند و نگاهی من دلداده به آهی
بنشستیم تو در قلب و من خسته به چاهی . . . .
گنه از کیست ؟
از آن پنجره باز ؟
از آن لحظه آغاز؟
از آن چشم گنه کار؟
از آن لحظه دیدار؟
کاش می شد گنه پنجره و لحظه و چشمت، همه بر دوش بگیرم . . . .
دیدگاه ها (۱)

مهربانم یاد تو بر شعر من جان می دهددرد من را چشم تو یکباره د...

دل من اخم نکن، اخم تو پایان من استغم تو خاتمه ی چشمه ی باران...

شعر زیبا از زنده یاد فروغ فرخزاد دریا لب ساحل را ، هر ثانیه ...

دفتر شعر من ای دوست، ز تو نام گرفتقلمم از رخ زیبای تو الهام...

برخیز و بزن چنگ به گیتار دوبارهگلبوسه به رخساره ی هر تار دوب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط