اشک از چشم ترم افتاد دستم بسته بود
اشک از چشم ترم افتاد دستم بسته بود
پیش چشمم همسرم افتاد دستم بسته بود
صبر کردم صبر کردم صبر کردم وا نشد
آتش کین در حرم افتاد دستم بسته بود
قهرمان جنگ ها بودم، اگر در کوچه ها
پیش مردم پیکرم افتاد دستم بسته بود
کینه ها که گُر بگیرد زود دعوا می شود
یاد فتح خیبرم افتاد دستم بسته بود
خنجرش را از شیار در فرو می کرد هِی
پشت در نیلوفرم افتاد دستم بسته بود
فاطمه بار سفر تا عرش اعلای من است
با قلافی شَه پرم افتاد دستم بسته بود
یک نفر با چهل نفر درگیر شد تا عاقبت
زیر پاها لشکرم افتاد دستم بسته بود
پشت در، یک سوّم از سادات را آتش زدند
آیه ای از کوثرم افتاد دستم بسته بود
زیر چشمان زن من جای دست مرد بود
زیر چشمانش وَرم افتاد دستم بسته بود
به گمانم میخ را محکم نکوبیدم به در
در به روی همسرم افتاد دستم بسته بود.
صفحه ی رسمی تَــرَنُمِباران
http://line.me/ti/p/%40csl7063l
http://line.me/ti/p/%40csl7063l
پیش چشمم همسرم افتاد دستم بسته بود
صبر کردم صبر کردم صبر کردم وا نشد
آتش کین در حرم افتاد دستم بسته بود
قهرمان جنگ ها بودم، اگر در کوچه ها
پیش مردم پیکرم افتاد دستم بسته بود
کینه ها که گُر بگیرد زود دعوا می شود
یاد فتح خیبرم افتاد دستم بسته بود
خنجرش را از شیار در فرو می کرد هِی
پشت در نیلوفرم افتاد دستم بسته بود
فاطمه بار سفر تا عرش اعلای من است
با قلافی شَه پرم افتاد دستم بسته بود
یک نفر با چهل نفر درگیر شد تا عاقبت
زیر پاها لشکرم افتاد دستم بسته بود
پشت در، یک سوّم از سادات را آتش زدند
آیه ای از کوثرم افتاد دستم بسته بود
زیر چشمان زن من جای دست مرد بود
زیر چشمانش وَرم افتاد دستم بسته بود
به گمانم میخ را محکم نکوبیدم به در
در به روی همسرم افتاد دستم بسته بود.
صفحه ی رسمی تَــرَنُمِباران
http://line.me/ti/p/%40csl7063l
http://line.me/ti/p/%40csl7063l
۱.۱k
۰۳ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.