زندگی من...
زندگی من...
پارت¹⁰
راوی:یکی از رو مخ ترین خدمتکار جونگ کوک اسمش هه سا است و می چا ازش متنفره و باهم لجن
می چا ویو#
اومدم تو اتاقم و رو تخت دراز کشیدم و خابم برد
فردا صبح *
راوی: این فیک اسمات هم هس
بیدار شدم و رفتم صبحونه رو حاضر کردم ولی کوک نبود و ظهر شد کوک اومد خونه
کوک: سلام
می چا: سلام خوبی؟
کوک: ممنون
بعدش رفت تو اتاقم و چند مین فریاد زد ...
کوک:می چا
می چا: بل کوک
کوک: اسلحه من دست تو چیکار میکنه؟!
می چا:من بر... نداشتم
کوک: من بهت هشدار دادم!
کوک: خب...
شرایط پارت بعد 14 لایک
پارت¹⁰
راوی:یکی از رو مخ ترین خدمتکار جونگ کوک اسمش هه سا است و می چا ازش متنفره و باهم لجن
می چا ویو#
اومدم تو اتاقم و رو تخت دراز کشیدم و خابم برد
فردا صبح *
راوی: این فیک اسمات هم هس
بیدار شدم و رفتم صبحونه رو حاضر کردم ولی کوک نبود و ظهر شد کوک اومد خونه
کوک: سلام
می چا: سلام خوبی؟
کوک: ممنون
بعدش رفت تو اتاقم و چند مین فریاد زد ...
کوک:می چا
می چا: بل کوک
کوک: اسلحه من دست تو چیکار میکنه؟!
می چا:من بر... نداشتم
کوک: من بهت هشدار دادم!
کوک: خب...
شرایط پارت بعد 14 لایک
۱۰.۶k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.