★ 𝕃𝕆ℝ𝔻 𝕆𝔽 𝔻𝔸ℝ𝕂𝔼𝕊𝕊 ★ 5 (۱)
★ 𝕃𝕆ℝ𝔻 𝕆𝔽 𝔻𝔸ℝ𝕂𝔼𝕊𝕊 ★ 5 (۱)
{ با تعجب و عصبانیت بهش نگاه میکردم و اخم کرده بودم سعی کردم بدون سر و صدا از کنارش رد بشم و شدم... }
.
( چنت قدم اون ور تر )
چرا هر حال میرم باید اون پسره نکبت هم باشه خدایا چرا اینو میزاری جلوی پای من؟؟؟؟؟؟
{ رفتم پای یه دختر نشستم و به پشتم از کنار درخت به پشت نگاه میکردم...
سرمو برگردوندم که جیمین جلوم ایستاده بود }
♡ یااااااا پسره ی کثیف اینحا چیکار میکنی؟
☆ چطور در رفتی؟
♡ هه من از دس هر کاری بر میام
.
.
{ دستشو انداخت زیر پاهام و بلندم کرد و انداختم روی شونش سرم با زمین فاصله نداشت و اگه ولم میکرد سرم میشکست... }
♡ داری چیکار میکنی ولم من رفتم بزار...
{ هرچی تقلا میکردم و داد میزدم براش مهم نبود و منو به سمت ساختمونشون میبرد }
♡ جیمین همین الان منو بزار پاین همین که گفتم وگر نه ...
☆ وگر نه چی ها؟ ننکه میخای مثل پری های مهربون زیر بالشم سکه بزاری؟
♡ من باهات شوخی ندارم پسره هرزه
☆ باشه معلوم میشه ...
✤ نزدیک خونه شده بودن و هنوز رایا روی شونه جیمین بود
وقتی رسیدن جیمین با دیدن در شکسته و لکه های خون رو زمین تعجب زده وارد اتاق خودش شد و رایا رو روی تخت پرت کرد و در رو بست... ✤
♡ میخایی چه غلطی بکنی
☆ بهتره ساکت باشی... این به نفعته
✤ اومد و روی رایا( بچز از این به بعد به رایا میگیم ا/ت راحت تره ) روی ا/ت خیمه زد و لباشو وحشیانه میبوسید ...
ا/ت تقلا میکرد و تکون میخورد و ناله هاش رو توی دهن جیمین خالی میکرد
جیمین مو های ا/ت رو چنگ زد و با ولع مک میزد
که ا/ت با زانوش به جای حساس جیمین ضربه زد که از هم جدا شدن و جیمین روز زمین از درد به خودش میپیچید...
اما بلند شد و ا/ت رو با مو هاش کشید و چسبوند به دیوار و گردنش رو گاز میگرفت...
همون طور که داشت گاز میگرفت دستشو سمت دکمه های ا/ت برد و اونا رو باز کرد ...
ا/ت جیغ میزد و تقلا میکرد و جیمین یکی از سینه های ا/ت رو گرفت و فشار داد طوری که ا/ت ناخداگاه ناله ای سر داد
جیمین نشست پاین پای ا/ت و زیپ شلوارکش رو پاین آروم که ا/ت یه پس گردنی بهش زد و اونو خیلی عصبانی کرد ...
جیمین رفت و از کشو یه طناب بر داشت و دستای ا/ت گرفت و بست...
ا/مت داد میزد و تقلا میکرد که جیمین بلندش کرد و پرتش کرد روی تخت و دستش رو به تاج تخت محکم کرد ...
{ با تعجب و عصبانیت بهش نگاه میکردم و اخم کرده بودم سعی کردم بدون سر و صدا از کنارش رد بشم و شدم... }
.
( چنت قدم اون ور تر )
چرا هر حال میرم باید اون پسره نکبت هم باشه خدایا چرا اینو میزاری جلوی پای من؟؟؟؟؟؟
{ رفتم پای یه دختر نشستم و به پشتم از کنار درخت به پشت نگاه میکردم...
سرمو برگردوندم که جیمین جلوم ایستاده بود }
♡ یااااااا پسره ی کثیف اینحا چیکار میکنی؟
☆ چطور در رفتی؟
♡ هه من از دس هر کاری بر میام
.
.
{ دستشو انداخت زیر پاهام و بلندم کرد و انداختم روی شونش سرم با زمین فاصله نداشت و اگه ولم میکرد سرم میشکست... }
♡ داری چیکار میکنی ولم من رفتم بزار...
{ هرچی تقلا میکردم و داد میزدم براش مهم نبود و منو به سمت ساختمونشون میبرد }
♡ جیمین همین الان منو بزار پاین همین که گفتم وگر نه ...
☆ وگر نه چی ها؟ ننکه میخای مثل پری های مهربون زیر بالشم سکه بزاری؟
♡ من باهات شوخی ندارم پسره هرزه
☆ باشه معلوم میشه ...
✤ نزدیک خونه شده بودن و هنوز رایا روی شونه جیمین بود
وقتی رسیدن جیمین با دیدن در شکسته و لکه های خون رو زمین تعجب زده وارد اتاق خودش شد و رایا رو روی تخت پرت کرد و در رو بست... ✤
♡ میخایی چه غلطی بکنی
☆ بهتره ساکت باشی... این به نفعته
✤ اومد و روی رایا( بچز از این به بعد به رایا میگیم ا/ت راحت تره ) روی ا/ت خیمه زد و لباشو وحشیانه میبوسید ...
ا/ت تقلا میکرد و تکون میخورد و ناله هاش رو توی دهن جیمین خالی میکرد
جیمین مو های ا/ت رو چنگ زد و با ولع مک میزد
که ا/ت با زانوش به جای حساس جیمین ضربه زد که از هم جدا شدن و جیمین روز زمین از درد به خودش میپیچید...
اما بلند شد و ا/ت رو با مو هاش کشید و چسبوند به دیوار و گردنش رو گاز میگرفت...
همون طور که داشت گاز میگرفت دستشو سمت دکمه های ا/ت برد و اونا رو باز کرد ...
ا/ت جیغ میزد و تقلا میکرد و جیمین یکی از سینه های ا/ت رو گرفت و فشار داد طوری که ا/ت ناخداگاه ناله ای سر داد
جیمین نشست پاین پای ا/ت و زیپ شلوارکش رو پاین آروم که ا/ت یه پس گردنی بهش زد و اونو خیلی عصبانی کرد ...
جیمین رفت و از کشو یه طناب بر داشت و دستای ا/ت گرفت و بست...
ا/مت داد میزد و تقلا میکرد که جیمین بلندش کرد و پرتش کرد روی تخت و دستش رو به تاج تخت محکم کرد ...
۱۰۲.۶k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.