سیاه و سفید مثل زندگی
سیاه و سفید مثل زندگی
تلویزیون های سیاه و سفید زمانی در خانه ها حکومت میکردند از "شاوب لورنس" های بزرگ تا پارس های قدیمی کوچک با صفحه نمایش چهارده اینچ
شاوب لورنس ها و تلویزیون های مبلمانی ِ بزرگ بخشی از ماهیت خانه بودند، مثل یک سینمای خانواده که مخصوص پخش مهمانها و سئانس ویژه دورهمی های خانوادگی باشد ، در بهترین نقطه سالن پذیرایی و جای مخصوصی قرار میگرفتند با پارچه های گلبافت و گلدوزی شده پوشانده میشدند و هرروز هم گردگیری شان میکردیم عضو اصلی دیزاین خانه ها و همدم لحظه های سرخوشانه ما از خلوت تنهایی تا سفره های دورهمی ، و تلویزیون های کوچک پارس که این اواخر دیگر شده بودند تنها همنشین تنهایی پدربزرگ ها و مادربزرگ هایمان
تلویزیون های سیاه و سفید در هر بعد و اندازه ای بخشی از جریان پیشرفت فناوری و البته تنهاتر شدن انسان بودند و حقیقی ترین برنامه هایشان، زمانی پخش میشد که خاموش بودند و انعکاس تصویر نمازخواندن مادربزرگ یا سیگار کشیدن پدربزرگ را در صفحه نمایششان می دیدیم و جهانی که مثل همین تلویزیون ها، اوج سیاه و سفید بودن خود را به رخمان می کشید.
حالا که این عکسها را نگاه میکنیم انگار هیچوقت این تلویزیونها وجود نداشته اند انگار چشمهای ما هیچوقت روزگار را سیاه و سفید نمی دید اما بودند، زمانی بزرگترین همدم و بخش مهمی از سبک زندگی مان بوده اند و چنان به وجودشان عادت کرده بودیم که حتی از تماشای برفکها در آنها ذوق میکردیم
تلویزیون های سیاه و سفید زمانی در خانه ها حکومت میکردند از "شاوب لورنس" های بزرگ تا پارس های قدیمی کوچک با صفحه نمایش چهارده اینچ
شاوب لورنس ها و تلویزیون های مبلمانی ِ بزرگ بخشی از ماهیت خانه بودند، مثل یک سینمای خانواده که مخصوص پخش مهمانها و سئانس ویژه دورهمی های خانوادگی باشد ، در بهترین نقطه سالن پذیرایی و جای مخصوصی قرار میگرفتند با پارچه های گلبافت و گلدوزی شده پوشانده میشدند و هرروز هم گردگیری شان میکردیم عضو اصلی دیزاین خانه ها و همدم لحظه های سرخوشانه ما از خلوت تنهایی تا سفره های دورهمی ، و تلویزیون های کوچک پارس که این اواخر دیگر شده بودند تنها همنشین تنهایی پدربزرگ ها و مادربزرگ هایمان
تلویزیون های سیاه و سفید در هر بعد و اندازه ای بخشی از جریان پیشرفت فناوری و البته تنهاتر شدن انسان بودند و حقیقی ترین برنامه هایشان، زمانی پخش میشد که خاموش بودند و انعکاس تصویر نمازخواندن مادربزرگ یا سیگار کشیدن پدربزرگ را در صفحه نمایششان می دیدیم و جهانی که مثل همین تلویزیون ها، اوج سیاه و سفید بودن خود را به رخمان می کشید.
حالا که این عکسها را نگاه میکنیم انگار هیچوقت این تلویزیونها وجود نداشته اند انگار چشمهای ما هیچوقت روزگار را سیاه و سفید نمی دید اما بودند، زمانی بزرگترین همدم و بخش مهمی از سبک زندگی مان بوده اند و چنان به وجودشان عادت کرده بودیم که حتی از تماشای برفکها در آنها ذوق میکردیم
۵۴.۸k
۰۱ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.