جانم فدای توست، روانم فدای توست
جانم فدای توست، روانم فدای توست
دیوانه نیستم، نفسم مبتلای توست
در سینه ای که یاد تو را زنده می کند...
یا اینکه جای توست. وَ یا اینکه جای... توست!
گاهی نگاه کُن به نگاهی که عاشق ست
چشمی هنوز منتظر کودتایی توست
دستِ خودم که نیست! اگر وِل نمی کنم
در خاطرم هنوز فقط ردّ پای توست
داری چه خوب بین غزل نقل می شوی...
تنها نه شعرِ من، همه جا ماجرای توست
باید مخاطب غزلی خاص می شُدی...
"من" را ببخش اگر ردیفم، هجای "تو"ست
دیوانه نیستم، نفسم مبتلای توست
در سینه ای که یاد تو را زنده می کند...
یا اینکه جای توست. وَ یا اینکه جای... توست!
گاهی نگاه کُن به نگاهی که عاشق ست
چشمی هنوز منتظر کودتایی توست
دستِ خودم که نیست! اگر وِل نمی کنم
در خاطرم هنوز فقط ردّ پای توست
داری چه خوب بین غزل نقل می شوی...
تنها نه شعرِ من، همه جا ماجرای توست
باید مخاطب غزلی خاص می شُدی...
"من" را ببخش اگر ردیفم، هجای "تو"ست
۴.۳k
۲۴ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.