میگفت ه میمیرد

 

میگفت ڪه میمیرد
یِڪ لَحظه جدا ازمن
یِڪ لَحظه جُدا
گشتیم با آن دِگری پَر زَد



#حسین_فروتن
دیدگاه ها (۰)

مرا از من گرفتی با دوچشم قهوه سازت به چشمم خواب نمی اید زفکر...

و جایت در غزلهایم چه خالی میشود گاهیسرایم  مأمن آشفته حالی م...

در شبانه‌های ابریِ احساسماز دلتنگی می‌نویسماز بُغض...از تنها...

جان جانانم...!با #تـღـو ↬ بودنیعنی نفس ڪشیدندر هوای عشق،یعنی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط