(ببخشید دیر گذاشتم♡)
(ببخشید دیر گذاشتم♡)
و رفتیم تو ماشین و به سمت خونه ی یولیا(یکی از عضای اکیپ که بقیه اعضای اکیپم پیششن) بعد از یک ربع رسیدیم در خونه ی یولیا و زنگ زدیم بهش که بیان پایین
مکالمه:
ا.ت:سیلام چطوری گوساله؟
یولیا:خوبم اسب آبی رسیدین؟
ا.ت:آره پایینیم
یولیا:باشه پس الان میایم
*پایان مکالمه*
گوشی رو قطع کردم که دیدیم یولیا و سارن و و هواسا و میون اومدن (راستی بچه ها لباساشون هم تو پست بعد میزارم) و تک تک سلام کردن ما هم سلام کردیم
میون:وای دیروز دیدمتونا اما دلم براتون تنگیده
یولیا:عرررر یجی
هواسا:وادف...یجی خیلی دل تنگت بودیم دختر کجایی تو
یجی:یا یجوری میگی انگار یک ساله همو ندیدیم کلا ی هفته هست
هواسا:😂
سارت:خوب منو میون میریم تو ماشین جنا(دقیق یادم نیست ماشین برای جنا بود دیگه؟) شما هم برید تو ماشین ا.ت
هواسا و سارن:اوکی
همه سوار شدیم و رفتیم به ی خیابون خیلی قشنگ و پیاده شدیم
ا.ت:خب بزن بریمممم
همه:بریمممم
رفتیم و کلی گشتیم
(چند دقیقه بعد)
از بچه ها جدا شدم که برم به ی مغاز که یکی خورد بهم
ا.ت:هوی حواست...
وقتی چهرش رو دیدم جا خوردم
ته:من حواسم کجاست تو کوری کوچولو
ا.ت:ببین اینجا مدرسه نیستا ی با دیگه بهم بگی کوچولو دهنت رو سرویس میکنم
ته:جون تو خیلی ترسیدم
ا.ت:مرتیکه ی شل مغز(اینا همش فیکه)
ته:هی کوچولو درسته تو مدرسه نیستیم ولی خیلی راحت میتونم از مدرسه پرتت کنم بیرون
ا.ت:اون وقت منم به مدیر اصلیمون تاکید میکنم مدیر اصلیمون میگم اونم تو رو پرت میکنه بیرون
ته:هه(پوزخند حرصی)
ا.ت:حال هم بکش کنار
ته:نکشم کنار چی؟
ا.ت:ببین آقا معلم م...
میون:ا.ت دختر کجایی تو
ا.ت:آخه ی احمق مزاحمی وقتم رو گرفته
ته:هه احمق مزاحم
میون:ا.ت چیزی شده ایشون کی هستن
ا.ت:گفتم که...
ته:من معلم و مدیر ا.ت هستم
ا.ت:مدیر موقتی البته
میون:ا.ت مدیرته ها رفیقت که نیس اینطوری باهاش حرف میزنی
ا.ت:به ی ورم هم نیس
ته:پس بی ادب هم هستی یادم باشه نمره انظباطت رو از همین الان بنویسم که یادم نره البته انقدر با ادبی یادم نمیره
ا.ت:اوف خیلی دوس داشتم دهنت رو سرویس کنم اما کار های مهم تری دارم
ته:باشه کوچولو فرار کن فردا که قراره ببینمت
خواستم با پا بزنم به جای حساسش که میون جولوم رو گرفت
ا.ت:من تو رو میکشم مرتیکه
ته:بای بای کوچولو(با ی لحن حرص درار)
تهیونگ رفت که...
خب خب الان براتون لباساشون رو میزارم حمایت یادتون نره🍩🤎
و رفتیم تو ماشین و به سمت خونه ی یولیا(یکی از عضای اکیپ که بقیه اعضای اکیپم پیششن) بعد از یک ربع رسیدیم در خونه ی یولیا و زنگ زدیم بهش که بیان پایین
مکالمه:
ا.ت:سیلام چطوری گوساله؟
یولیا:خوبم اسب آبی رسیدین؟
ا.ت:آره پایینیم
یولیا:باشه پس الان میایم
*پایان مکالمه*
گوشی رو قطع کردم که دیدیم یولیا و سارن و و هواسا و میون اومدن (راستی بچه ها لباساشون هم تو پست بعد میزارم) و تک تک سلام کردن ما هم سلام کردیم
میون:وای دیروز دیدمتونا اما دلم براتون تنگیده
یولیا:عرررر یجی
هواسا:وادف...یجی خیلی دل تنگت بودیم دختر کجایی تو
یجی:یا یجوری میگی انگار یک ساله همو ندیدیم کلا ی هفته هست
هواسا:😂
سارت:خوب منو میون میریم تو ماشین جنا(دقیق یادم نیست ماشین برای جنا بود دیگه؟) شما هم برید تو ماشین ا.ت
هواسا و سارن:اوکی
همه سوار شدیم و رفتیم به ی خیابون خیلی قشنگ و پیاده شدیم
ا.ت:خب بزن بریمممم
همه:بریمممم
رفتیم و کلی گشتیم
(چند دقیقه بعد)
از بچه ها جدا شدم که برم به ی مغاز که یکی خورد بهم
ا.ت:هوی حواست...
وقتی چهرش رو دیدم جا خوردم
ته:من حواسم کجاست تو کوری کوچولو
ا.ت:ببین اینجا مدرسه نیستا ی با دیگه بهم بگی کوچولو دهنت رو سرویس میکنم
ته:جون تو خیلی ترسیدم
ا.ت:مرتیکه ی شل مغز(اینا همش فیکه)
ته:هی کوچولو درسته تو مدرسه نیستیم ولی خیلی راحت میتونم از مدرسه پرتت کنم بیرون
ا.ت:اون وقت منم به مدیر اصلیمون تاکید میکنم مدیر اصلیمون میگم اونم تو رو پرت میکنه بیرون
ته:هه(پوزخند حرصی)
ا.ت:حال هم بکش کنار
ته:نکشم کنار چی؟
ا.ت:ببین آقا معلم م...
میون:ا.ت دختر کجایی تو
ا.ت:آخه ی احمق مزاحمی وقتم رو گرفته
ته:هه احمق مزاحم
میون:ا.ت چیزی شده ایشون کی هستن
ا.ت:گفتم که...
ته:من معلم و مدیر ا.ت هستم
ا.ت:مدیر موقتی البته
میون:ا.ت مدیرته ها رفیقت که نیس اینطوری باهاش حرف میزنی
ا.ت:به ی ورم هم نیس
ته:پس بی ادب هم هستی یادم باشه نمره انظباطت رو از همین الان بنویسم که یادم نره البته انقدر با ادبی یادم نمیره
ا.ت:اوف خیلی دوس داشتم دهنت رو سرویس کنم اما کار های مهم تری دارم
ته:باشه کوچولو فرار کن فردا که قراره ببینمت
خواستم با پا بزنم به جای حساسش که میون جولوم رو گرفت
ا.ت:من تو رو میکشم مرتیکه
ته:بای بای کوچولو(با ی لحن حرص درار)
تهیونگ رفت که...
خب خب الان براتون لباساشون رو میزارم حمایت یادتون نره🍩🤎
۶.۹k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.