پرواز من
پارت سوم
سیاوش با تعجب گفت...
س: لبخند ژوکوند...؟!
ن:اره لبخند ژوکوند (عصبانی)
سیاوش میخواست حرف بزنه گوشیش دوباره زنگ خورد سیاوش رفت سمت گوشیش اما اینبار الهام نبود یکی از سهامداران هلدینگ بود جوابشو داد رفت....
ج: مامان بین تو سیاوش مشکلی پیش اومده
ن:نه چه مشکلی
یکم بعد سیاوش اومد انگار یکمی اعصابش خورد بود...
جانا:چیشده...؟!!
س : باید برم هلدینگ کار دارم
ج:باشه
سیاوش آماده شد رفت
ج: مرسی ،مریم خانم ممنون
ن:نوش جونت
م:نوش جان خانم
ادامه دارد....
#رمان #رمان_عاشقانه #رمان_اردیا
سیاوش با تعجب گفت...
س: لبخند ژوکوند...؟!
ن:اره لبخند ژوکوند (عصبانی)
سیاوش میخواست حرف بزنه گوشیش دوباره زنگ خورد سیاوش رفت سمت گوشیش اما اینبار الهام نبود یکی از سهامداران هلدینگ بود جوابشو داد رفت....
ج: مامان بین تو سیاوش مشکلی پیش اومده
ن:نه چه مشکلی
یکم بعد سیاوش اومد انگار یکمی اعصابش خورد بود...
جانا:چیشده...؟!!
س : باید برم هلدینگ کار دارم
ج:باشه
سیاوش آماده شد رفت
ج: مرسی ،مریم خانم ممنون
ن:نوش جونت
م:نوش جان خانم
ادامه دارد....
#رمان #رمان_عاشقانه #رمان_اردیا
۱.۹k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.