خاطرات
#خاطرات
بعدازرفتنت رودخانه ای ازاین اتاق گذشت
و من نه سیبی بودم که به دست کسی برسم
و نه برگی خشک که به جایی گیر کنم
قایقی کاغذی بودم پر از کلماتی از تو
حالا سالهاست ماهیانی با حافظه طولانی
داستان غرق شدنم را دور پاهایت تعریف
میکنند
بعدازرفتنت رودخانه ای ازاین اتاق گذشت
و من نه سیبی بودم که به دست کسی برسم
و نه برگی خشک که به جایی گیر کنم
قایقی کاغذی بودم پر از کلماتی از تو
حالا سالهاست ماهیانی با حافظه طولانی
داستان غرق شدنم را دور پاهایت تعریف
میکنند
۱.۱k
۰۷ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.