ریندو پارت دو
ریندو تو ثانیه پرتم کرد تو آب ، بعدشم خواست کمک کنه بیام بیرون که کشیدمش تو آب.
_ریندو:الان این چه کاری بود؟
_ا/ت:انتقامم...
از آب بیرون رفتم ، رفتم دوش گرفتم و لباسامو عوض کردم.
شام پیتزا داشتیم ، یه برش برداشتم و گذاشتم تو ظرفم .
سانزو واسه همه یه لیوان آب*جو آورد ، اینقدر خوردیم که همه مست مست بودیم . رو مبل کنار ریندو نشستم ، اینقدر خورده بود داشت می مرد.
سرشو گذاشت رو پام ، بخاطر آب*جو صورتم قرمز بود و با اینکارش قرمز ترم شدم .
_ریندو :چرا خجالت کشیدی بانو؟
_ا/ت: بهت گفتم این طوری صدام نکن ، خجالتم نکشیدم!
_ریندو:هرچی تو بگی !
مایکی اومد کنارم نشست و چسباندن به خودش(مایکی برادرتونه) عصبی به ریندو نگاه می کرد :
_مایکی:هوی خواهرم بالشتت نیست!
_ریندو:شایدم هست!
_ا/ت:ول کنید بابا جفتتونم مستید .
ریندو بلند شد رفت ، مایکی سرشو گذاشت رو شونم و احساس کردم خوابش برد و واقعا برد .آروم سانزو رو صدا کردم تا مایکی و ببره تو اتاقش.
خودمم بلند شدم برم تو اتاقم ، خواستم در اتاقمو باز کنم که ...
بمونید تو خماری ಠ‿ಠ
_ریندو:الان این چه کاری بود؟
_ا/ت:انتقامم...
از آب بیرون رفتم ، رفتم دوش گرفتم و لباسامو عوض کردم.
شام پیتزا داشتیم ، یه برش برداشتم و گذاشتم تو ظرفم .
سانزو واسه همه یه لیوان آب*جو آورد ، اینقدر خوردیم که همه مست مست بودیم . رو مبل کنار ریندو نشستم ، اینقدر خورده بود داشت می مرد.
سرشو گذاشت رو پام ، بخاطر آب*جو صورتم قرمز بود و با اینکارش قرمز ترم شدم .
_ریندو :چرا خجالت کشیدی بانو؟
_ا/ت: بهت گفتم این طوری صدام نکن ، خجالتم نکشیدم!
_ریندو:هرچی تو بگی !
مایکی اومد کنارم نشست و چسباندن به خودش(مایکی برادرتونه) عصبی به ریندو نگاه می کرد :
_مایکی:هوی خواهرم بالشتت نیست!
_ریندو:شایدم هست!
_ا/ت:ول کنید بابا جفتتونم مستید .
ریندو بلند شد رفت ، مایکی سرشو گذاشت رو شونم و احساس کردم خوابش برد و واقعا برد .آروم سانزو رو صدا کردم تا مایکی و ببره تو اتاقش.
خودمم بلند شدم برم تو اتاقم ، خواستم در اتاقمو باز کنم که ...
بمونید تو خماری ಠ‿ಠ
۸۰۴
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.