توکیو ریونجرز تو ایران

ا/ت ویو*
حوصلم سر رفته بود نزدیک نوروز بود و دلم واسه ایران تنگ شده بود واسه همین زنگ زدم به بچه ها که بریم ایران.
با یوزوها ، اما ، دراکن ، هاکای ، مایکی ، چیفویو ، میتسویا،
باجی، تاکیمیچی ، هینا، ران، ریندو، سانزو ، سنجو،کوکو
،اینوپی ، شینجیرو ، ایزانا ، کاکوچو،اسمایلی ، انگری ،
کازوتورا، پاه چین رفتیم ایران.
تو فرودگاه بخاطر حجاب گرفتنمون ، چون من اسکل یادم رفته بود شال و مانتو بردارم واسه همین تو فرودگاه رفتیم شال خریدیم ، حجاب بانه هم بخاطر موهای ران و سانزو غر میزد که بلنده ، داشتم فکر می کردم چرا به ریندو گیر ندادن که دیدم اصن ریندو نیست ،یکم صبر کردیم تا آقا تشریف آورد:
_ا/ت:کدوم گوری بودی؟
_ریندو :رفتم دستشویی صف بود طول کشید .
رفتم اینو بگیرم ولی تعدادمون زیاد بود سوار اتوبوس شدیم .
بالاخره به ویلایی که اجاره کرده بودم رسیدیم .
همه گشنه بودیم ولی چیزی برای خوردن پیدا نکردیم . من و کوکو رفتیم خرید و یه سه میلیونی خرج کردیم . البته نسبت به پولی که ژاپن می گرفتیم مقدار ناچیزی بود .
حوصله غذا پختن نداشتم واسه همین براشون یه املت بهشتی زدم .
_ا/ت: به به !
_باجی:بخورم می میرم؟
_ا/ت:دیوث کلی زحمت کشیدم !
همه تا یه لقمه خوردن ستاره ای شدن .

_ا/ت: خب خیاری بخوابید فردا کلی کار داریم !
_میتسویا: دقیقا چطوری خیاری بخوابیم؟
دوساعت طول کشید تا بفهمن منظورم چیه .
دیدگاه ها (۹)

ریندو پارت آخر

⁦(〒﹏〒)⁩

ریندو پارت دو

| ازتو تا ابدیت | فصل اول ~ بخش اول ~ چپتر چهارم

سلام به بر و بچ انتظار کشیده . چطورین من که خوبم حالا میخوام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط