یه دورهای بود که فکر میکردم اگه کت شلوار بپوشم و با یه
یه دورهای بود که فکر میکردم اگه کت شلوار بپوشم و با یه دست یقه رو بگیرم و دست دیگه رو ببرم سمت جیب داخلی کت، خیلی خفن میشم! شبیه آدم بزرگا که از این کارا میکنن. اون زمان هم که لباسها رومعمولا بزرگتر میگرفتن که یه مدتی بپوشیم و زود کوچیک نشه. تصور کنید منو که توکوچه وخیابون با کت شلوار خاکستری تنم راه میرفتم و هر چند لحظه یه بار، دستمو میبردم سمت جیب داخل کت که مطمئن بشم در خوشتیبترین حالت ممکن دیده میشم!!
همین داستان منتها به شکل منطقیتری رو در نظر بگیرید برای دخترا و کفشهایی که کف پاشنهش یه تیکه فلز طلایی رنگ بود و بهش میگفتن کفش «تق تقی»! وقتی پاشون میکردن و راه میرفتن و صدای تلق و تلوقش میومد، احساس میکردن خیلی خانوم شدن الان.
و اینجوری ما به پیشواز دورهای میرفتیم که الان داخلش هستیم ولی یاد و خاطره اون روزا شادمون میکنه... دوره «بزرگسالی».
.
همین داستان منتها به شکل منطقیتری رو در نظر بگیرید برای دخترا و کفشهایی که کف پاشنهش یه تیکه فلز طلایی رنگ بود و بهش میگفتن کفش «تق تقی»! وقتی پاشون میکردن و راه میرفتن و صدای تلق و تلوقش میومد، احساس میکردن خیلی خانوم شدن الان.
و اینجوری ما به پیشواز دورهای میرفتیم که الان داخلش هستیم ولی یاد و خاطره اون روزا شادمون میکنه... دوره «بزرگسالی».
.
- ۱.۷k
- ۰۷ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط