یه بار رفیقم تو سربازی خون دماغ شد

یه بار رفیقم تو سربازی خون دماغ شد
گفتم چی شده
گفت خاطراتشو تو مغزم کشتم خونش از دماغم زد بیرون
بعد چند دیقه طفلی یهو ناخودآگاه گوزید یه رفیق دیگمون گفت خب خداروشکر جنازشم باد برد :):face_with_tears_of_joy:😂 😂
دیدگاه ها (۱۱)

یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت...

عشقای من. 😍 😍 😍 😗 😗 😗

زنه به شوهرش میگه:از حاج رحمان یاد بگیر، از بس زنشو دوست دار...

دو زن با هم حرف می‌زدند. ناگهان یکی از آن دو که بی‌وقفه حرف ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۲

"شراب سرخ" Part: ⁶ویو تهونگ چشام داشت یواش یواش بسته میشد که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط