وقتی بهم خیانت کردی....
وقتی بهم خیانت کردی....
[Part][7]
ا/ت:
امروز باید دیگه خوب بشم و حالم رو خوب کنم تو این چند ما ایلین اعتماد به مریخ همش میرفت رو مخم... رفتم مدرسه زنگ اول به خوبی تموم شد رفتم حیاط مدرسه و نشستم هان اومد معلوم بود ناراحته بهش گفتم چت پسر جنتلمن وقتی اون حرف رو زدم گفت..هان: معلومه حالت خوبه دختر خفن ولی با حرفی که میزنم ممکنه ناراحت بشی گفتم چی... گفت: من دارم برای ادامه تحصیل میرم آمریکا....
ا/ت: خوبه که دیونه خیلی خیلی خوبع کاش من هم میومدم ولی...هان: خوب بیا...ا/ت: نمیتونم
چون بابام همهچیز رو به من داده و من باید ازشون مراقبت کنم بابام خیلی زحمت کشیده تا به اینجا رسیده....هان: باشه فردا بلیط گرفتم
میای تا برای اخرین بار ببنمت...
ا/ت: ارع معلومه میام..
هان: رفتم بای پس فردا میای دیگه
ا/ت:
باز تنها شدم باز بلند شدم و رفتم کلاس بچه ها گفتن معلم نداریم خوشحال شدم و گوشیم رو در اوردم و توگوشیم ول میچرخیدم ...
زنگ خورد و من کیفم رو برداشتم و اومدم پایین
تاکسی گرفتم رفتم خونه...
وای دختر عمم اومده بود همش یع جوری نگام میکرد رفتم بغلش کردم...گفتم عمه و سایا شما اینجا چیکار میکنید..
عمه: اومدین اینجا تا چند روز بمونیم
ا/ت: خوشحال شدم .....
سایا: دیگه باهام حرف نزن که باهات قهرم
ا/ت خانم یه زنگ به من نزدی
ا/ت : سایا خانم باز شروع کردی...
بهش گفتم بیا بریم بالا تا بهت بگم تو مدرسه چی هست اصن کی هست
رفتیم و نشستیم و من همش رو براش تعریف کردم اونم با تعجب نگام کرد گفت واقعا
چرا اون ایلین باهات انقد دشمنه گفتم نمیدونم
..
رفتیم سر میز شام حرف از خونه و تنها موندن من شد یه یه دفع عمم گفت ا/ت اگه دوست داشته باشی سایا میتونه پیشت بمونه
با گفتن حرفش اب پرید تو گلوم
ارع چرا که نه
سایا: فردا میام مدرست
گفتم چرا ..گفت : از این به بعد منم اونجا درس میخونم..ا/ت خیلی خوشحال شدم و رفتم بغلش کردم..
فردا صبح رفتیم مدرسه وقتی وارد شدیم همه یجوری سایا رو نگا میکردن
....
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین....
[Part][7]
ا/ت:
امروز باید دیگه خوب بشم و حالم رو خوب کنم تو این چند ما ایلین اعتماد به مریخ همش میرفت رو مخم... رفتم مدرسه زنگ اول به خوبی تموم شد رفتم حیاط مدرسه و نشستم هان اومد معلوم بود ناراحته بهش گفتم چت پسر جنتلمن وقتی اون حرف رو زدم گفت..هان: معلومه حالت خوبه دختر خفن ولی با حرفی که میزنم ممکنه ناراحت بشی گفتم چی... گفت: من دارم برای ادامه تحصیل میرم آمریکا....
ا/ت: خوبه که دیونه خیلی خیلی خوبع کاش من هم میومدم ولی...هان: خوب بیا...ا/ت: نمیتونم
چون بابام همهچیز رو به من داده و من باید ازشون مراقبت کنم بابام خیلی زحمت کشیده تا به اینجا رسیده....هان: باشه فردا بلیط گرفتم
میای تا برای اخرین بار ببنمت...
ا/ت: ارع معلومه میام..
هان: رفتم بای پس فردا میای دیگه
ا/ت:
باز تنها شدم باز بلند شدم و رفتم کلاس بچه ها گفتن معلم نداریم خوشحال شدم و گوشیم رو در اوردم و توگوشیم ول میچرخیدم ...
زنگ خورد و من کیفم رو برداشتم و اومدم پایین
تاکسی گرفتم رفتم خونه...
وای دختر عمم اومده بود همش یع جوری نگام میکرد رفتم بغلش کردم...گفتم عمه و سایا شما اینجا چیکار میکنید..
عمه: اومدین اینجا تا چند روز بمونیم
ا/ت: خوشحال شدم .....
سایا: دیگه باهام حرف نزن که باهات قهرم
ا/ت خانم یه زنگ به من نزدی
ا/ت : سایا خانم باز شروع کردی...
بهش گفتم بیا بریم بالا تا بهت بگم تو مدرسه چی هست اصن کی هست
رفتیم و نشستیم و من همش رو براش تعریف کردم اونم با تعجب نگام کرد گفت واقعا
چرا اون ایلین باهات انقد دشمنه گفتم نمیدونم
..
رفتیم سر میز شام حرف از خونه و تنها موندن من شد یه یه دفع عمم گفت ا/ت اگه دوست داشته باشی سایا میتونه پیشت بمونه
با گفتن حرفش اب پرید تو گلوم
ارع چرا که نه
سایا: فردا میام مدرست
گفتم چرا ..گفت : از این به بعد منم اونجا درس میخونم..ا/ت خیلی خوشحال شدم و رفتم بغلش کردم..
فردا صبح رفتیم مدرسه وقتی وارد شدیم همه یجوری سایا رو نگا میکردن
....
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین....
۱۷.۵k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱