روسری وا میکنی خورشید عینک می زند

روسری وا میکنی خورشید عینک می زند !

دسته گل غش میکند پروانه پشتک می زند !

کفش در می آوری، قالی علامت می دهد

جامه از تن می کَنی آیینه چشمک می زند !

هر کسی از ظّن خود در خانه یارت می شود

گاز آتش می خورد ! یخچال برفک می زند

میوه ها با پای خود تا پیش دستی می دوند

آن طرف کتری به پای خویش فندک می زند !

روبرویم می نشینی جشن بر پا می شود

صندلی دف می نوازد میز تنبک می زند !

درد دلها از لبت تا گوش من صف میکشند

پیشِ از آن چشمت به چشم من پیامک می زند !

عشق من این روزها با اینکه در گیر توام

باز هم قلبم برای قبلها لک میزند !

زندگی گرچه برای پر زدن می سازدش

عاقبت نخ را به پای بادبادک میزند

عشق گاهی با پر قو صخره را می پرورد

گاه سنگین می شود چکش به میخک می زند

باز هم با بوسه ای راه تو را می بندم و

حرف آخر را همین لبهای کوچک می زند
دیدگاه ها (۵)

🍃🦋آمد شراب آتشینای دیوِ غم کنجی نشینای جان مرگ اندیش روای سا...

▪️هیچگاه مردمانت را دشمن یا عناصر دشمنمخوان؛ زیرا دو اصل دار...

تو رسیدی که یکی شاعری اش گل بکندچشمه ای خشک از این معجزه قل ...

جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع#حافظ #شجریان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط