وقتی بهت حسودی میکنه پارت۶
ویو ا.ت:
رفیتم بیرون و باهم شام خوردیم ولی من زیادی مس*ت کرده بودم کوک منو بغل کرده و سوار ماشین شدیم و رفیتم خونه
*پرش زمانی به صبح*
ا.ت:کوک دیشب چی شده بود؟
کوک:هیچی زیادی مس*ت کرده بودی
ا.ت:بو*ستم کردم؟
کوک:راستش...آره(نقطه ها يعني مکث)
ا.ت:زیاد؟
کوک:آره ولی الانم میخوای؟
ا.ت:نه خودتم میدونی که برای بچه خوب نیست
کوک:یدونه*کیوت*
ا.ت:باشه ولی یدونه
با کوک رفیتم و صبحونه خوردیم من کوک رو بدرقه کردم
ویو جیسو:
الان باید روغن رو بریزم
باید به آقای پارک هم خبر بدم
ویو ا.ت:
اومدم داخل خونه داشتم میرفتم از پله ها بالا که یهو پام ریز خورد
ا.ت:خدمتکار خدمتکار*با داد*
خ:بله خانم
ا.ت:منو بلند کن
خ:خانم سرتون داره خون میاد
ا.ت:برو به دکتر زنگ بزن بیاد اینجا
خ:چشم
ویو خدمتکار:
رفتم اول به دکتر زنگ زدم و بعد به آقای پارک
👩🏻⚕️:خانم ا.ت چه اتفاقی افتاده؟
ا.ت: پام از روی پله ها لیز خورد
👩🏻⚕️:بیاید تا سرتون رو باند پیچی کنم
ا.ت:بچم چی...بچم سالمه؟
👩🏻⚕️:خانم ا.ت بچتون رو از دست دادید
ا.ت:چی*با گریه*
ادامه دارد
رفیتم بیرون و باهم شام خوردیم ولی من زیادی مس*ت کرده بودم کوک منو بغل کرده و سوار ماشین شدیم و رفیتم خونه
*پرش زمانی به صبح*
ا.ت:کوک دیشب چی شده بود؟
کوک:هیچی زیادی مس*ت کرده بودی
ا.ت:بو*ستم کردم؟
کوک:راستش...آره(نقطه ها يعني مکث)
ا.ت:زیاد؟
کوک:آره ولی الانم میخوای؟
ا.ت:نه خودتم میدونی که برای بچه خوب نیست
کوک:یدونه*کیوت*
ا.ت:باشه ولی یدونه
با کوک رفیتم و صبحونه خوردیم من کوک رو بدرقه کردم
ویو جیسو:
الان باید روغن رو بریزم
باید به آقای پارک هم خبر بدم
ویو ا.ت:
اومدم داخل خونه داشتم میرفتم از پله ها بالا که یهو پام ریز خورد
ا.ت:خدمتکار خدمتکار*با داد*
خ:بله خانم
ا.ت:منو بلند کن
خ:خانم سرتون داره خون میاد
ا.ت:برو به دکتر زنگ بزن بیاد اینجا
خ:چشم
ویو خدمتکار:
رفتم اول به دکتر زنگ زدم و بعد به آقای پارک
👩🏻⚕️:خانم ا.ت چه اتفاقی افتاده؟
ا.ت: پام از روی پله ها لیز خورد
👩🏻⚕️:بیاید تا سرتون رو باند پیچی کنم
ا.ت:بچم چی...بچم سالمه؟
👩🏻⚕️:خانم ا.ت بچتون رو از دست دادید
ا.ت:چی*با گریه*
ادامه دارد
۹۹۴
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.