معنای اصطلاحی حکمت
معنای اصطلاحی حکمت
امّا در اصطلاح قرآن و روایات و حکماء و علماء و متکلمان حکمت در مورد خداوند به چند معنا اطلاق شده است.
1. حکمت علمی
عبارت است از برترین علم به برترین معلوم که مصداق آن علم خداوند به ذات و افعال خویش است. البته به این معنا، حکمت از علم خداوند و حب الهی به کمال و خیر که صفت ذاتی است نشأت میگیرد. یعنی خداوند که کمال مطلق و منشأ خیرات است علم دارد به کمال و خیر خودش، این معنای حکمت علمی است.
چنان که فخر رازی در این مورد گفته:
ان الحکمة عبارة عن معرفة افضل المعلومات بافضل العلوم فالحکیم بمعنی العلیم؛
یعنی حکمت عبارت است شناخت برترین معلومات به واسطه برترین علوم. پس حکیم به این معنا یعنی علیم.[2]
2. استحکام و انسجام در آفرینش و تدبیر جهان
به این معنا که جهان آفرینش با اتقان و استحکام خاصی آفریده شده و طراح این جهان آن چنان کاردان و حکیم بوده که هرچیز را به جای خویش به بهترین صورت ممکن قرار داده است.
جهان چون چشم و خد و خال ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست
و آیه کریمه قرآن: «الذی احسن کل شیء خلقه»[3]؛ خداوند کسی است که هر چیزی را به نحو احسن خلق فرمود.
و هم چنین آیه: «الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی»؛[4] خداوند کسی است که خلق نمود و هماهنگی بخشید و اندازهگیری کرد و راهنمایی فرمود، ناظربه این معنای حکمت است.
علامه حلی معنای یاد شده از حکمت را چنین بیان کرده است: حکمت گاهی به معنای معرفت اشیاء است و گاهی به معنای انجام کاری به وجه احسن است و چون هیچ معرفتی برتر از معرفت خداوند نسبت به عالم نیست، پس خداوند به هر دو معنی حکیم است.[5]
3. پاکی و پیوستگی خداوند از افعال قبیح و ناروا
به این معنا که خداوند کار زشت و قبیح انجام نمیدهد و این خود به دلیل این است که عوامل پدید آورنده کارهای زشت و قبیح (که عبارتند از جهل به زشتی عمل و یا نیاز به آن و یا عجز از انجام ندادن آن است) در خدای تعالی وجود ندارد و خدای بزرگ از این عوامل، پاک و منزه است.
فخر رازی نیز در این مورد گفته است: حکمت عبارت است از تقدس خداوند از انجام آنچه نارواست.[6]
4. غایتمند بودن افعال الهی
به این معنا که هر فعلی که از خداوند سر میزند دارای غایت وهدفی است. کار لغو و بیهوده و عبث از خداوند صادر نمیشود که این معنا چیزی است که از آن تعبیر به فعل حکیمانه خداوند میشود.
آیه کریمه قرآن که میفرماید: «ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلاً»؛
ما آسمان و زمین و آنچه بین آن دو هست بیهوده و لغو نیافریدیم (اشاره به این معنای حکمت دارد).
خلاصه معنای اصطلاحی حکمت: خداوند متعال که عالم به همه چیز است نظام هستی را به صورت کامل و احسن آفریده، به طوری که هیچ خلل و نقصی در آن راه ندارد و از اینکه کار لغو و بیهوده و قبیح و ناروا از او سر بزند، پاک و مبراست.
و امّا اینکه در بحثهای کلامی معمولا عدل و حکمت با هم آورده میشود، به جهت ارتباط و پیوستگی است که بین این دو موضوع وجود دارد و گرنه به یک معنا نمیباشند، بلکه معنای حکمت اعم از معنای عدل است چرا که عدل فقط شامل فعل خداوند میشود.
(عدل = فعل قبیح و ناروا از خداوند صادر نمیشود.)
ولی حکمت هم شامل علم است و هم شامل فعل.
#حکمت
امّا در اصطلاح قرآن و روایات و حکماء و علماء و متکلمان حکمت در مورد خداوند به چند معنا اطلاق شده است.
1. حکمت علمی
عبارت است از برترین علم به برترین معلوم که مصداق آن علم خداوند به ذات و افعال خویش است. البته به این معنا، حکمت از علم خداوند و حب الهی به کمال و خیر که صفت ذاتی است نشأت میگیرد. یعنی خداوند که کمال مطلق و منشأ خیرات است علم دارد به کمال و خیر خودش، این معنای حکمت علمی است.
چنان که فخر رازی در این مورد گفته:
ان الحکمة عبارة عن معرفة افضل المعلومات بافضل العلوم فالحکیم بمعنی العلیم؛
یعنی حکمت عبارت است شناخت برترین معلومات به واسطه برترین علوم. پس حکیم به این معنا یعنی علیم.[2]
2. استحکام و انسجام در آفرینش و تدبیر جهان
به این معنا که جهان آفرینش با اتقان و استحکام خاصی آفریده شده و طراح این جهان آن چنان کاردان و حکیم بوده که هرچیز را به جای خویش به بهترین صورت ممکن قرار داده است.
جهان چون چشم و خد و خال ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست
و آیه کریمه قرآن: «الذی احسن کل شیء خلقه»[3]؛ خداوند کسی است که هر چیزی را به نحو احسن خلق فرمود.
و هم چنین آیه: «الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی»؛[4] خداوند کسی است که خلق نمود و هماهنگی بخشید و اندازهگیری کرد و راهنمایی فرمود، ناظربه این معنای حکمت است.
علامه حلی معنای یاد شده از حکمت را چنین بیان کرده است: حکمت گاهی به معنای معرفت اشیاء است و گاهی به معنای انجام کاری به وجه احسن است و چون هیچ معرفتی برتر از معرفت خداوند نسبت به عالم نیست، پس خداوند به هر دو معنی حکیم است.[5]
3. پاکی و پیوستگی خداوند از افعال قبیح و ناروا
به این معنا که خداوند کار زشت و قبیح انجام نمیدهد و این خود به دلیل این است که عوامل پدید آورنده کارهای زشت و قبیح (که عبارتند از جهل به زشتی عمل و یا نیاز به آن و یا عجز از انجام ندادن آن است) در خدای تعالی وجود ندارد و خدای بزرگ از این عوامل، پاک و منزه است.
فخر رازی نیز در این مورد گفته است: حکمت عبارت است از تقدس خداوند از انجام آنچه نارواست.[6]
4. غایتمند بودن افعال الهی
به این معنا که هر فعلی که از خداوند سر میزند دارای غایت وهدفی است. کار لغو و بیهوده و عبث از خداوند صادر نمیشود که این معنا چیزی است که از آن تعبیر به فعل حکیمانه خداوند میشود.
آیه کریمه قرآن که میفرماید: «ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلاً»؛
ما آسمان و زمین و آنچه بین آن دو هست بیهوده و لغو نیافریدیم (اشاره به این معنای حکمت دارد).
خلاصه معنای اصطلاحی حکمت: خداوند متعال که عالم به همه چیز است نظام هستی را به صورت کامل و احسن آفریده، به طوری که هیچ خلل و نقصی در آن راه ندارد و از اینکه کار لغو و بیهوده و قبیح و ناروا از او سر بزند، پاک و مبراست.
و امّا اینکه در بحثهای کلامی معمولا عدل و حکمت با هم آورده میشود، به جهت ارتباط و پیوستگی است که بین این دو موضوع وجود دارد و گرنه به یک معنا نمیباشند، بلکه معنای حکمت اعم از معنای عدل است چرا که عدل فقط شامل فعل خداوند میشود.
(عدل = فعل قبیح و ناروا از خداوند صادر نمیشود.)
ولی حکمت هم شامل علم است و هم شامل فعل.
#حکمت
۲.۶k
۱۸ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.