یه روز که از دست همه عصبی بودم رفتم جلو آیینه و به خودم

⏹ یه روز که از دست همه عصبی بودم رفتم جلو آیینه و به خودم گفتم؛
تا کی میخوای به فکر کسایی باشی که هیچ اهمیتی تو زندگیشون نداری؟ تا حالا به خودت فکر کردی؟ تا حالا به خودت ارزش بخشیدی؟ اصلا تا حالا خودتو دوست داشتی؟ پس رها کن... رها کن هرچی که بهت آسیب میرسونه رو.رها کن همه ی آدمای سمی زندگیتو. اشکالی نداره که یکمم خودت برای خودت تو زندگیت مهم باشی. اشکالی نداره اگه یکمم به خودت برسی!» یادمه بعد از اون روز به من جديد درونم متولد شد! بعد از اون روز بیشتر خودمو شناختم. و حقیقتا حس خیلی بهتری دارم! پس رها کن رفيق!🙂❤️


#no‌copy
#ب‌وقت11شهریور1401
دیدگاه ها (۱)

⏹ تو چی میدونی از من ؟ تو چی میدونی که اینقدر راحت از من و ز...

#یادت‌نره‌جآنا : قبل‌ از این‌که هر جایزه‌ای‌ ببری باید از خو...

وقت یه صحبت اساسیه.قبل هرچیزی بگم خیلی دلم برات تنگ شده و من...

عضوهای جدید ( پارت ۱۸ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط