پارت دوم فیک مایکی: لایم یادت نره عر زدماا
و چشماتو میگیره و وقتی به محل مورد نظر رسیدین چشاتو باز میکنه
میبینی دراکن تاکمیچی میتسویا باجی و چیفویو اونجان
تو خودتو توی بغل مایکی قایم میکنی که صورت گهی و اشکیتو نبینن
دراکن از بغلات میگیره و عین یه عروسک از تو بغل مایکی میکشونتت بیرون
ا.ت خطاب به دراکن : میشه همینجوری که گرفتیم ببریتم دستشویی؟
و دراکن میگه:حتما
میزارتت توی دستشویی و میاد کنار
صورتتو میشوری
تو ذهنت:(خدایا ما خابم؟ چرا انقد همه چی عادیه نکنه میخاد یکار یبکنه میترسم)
دباره صورتتو آب میزنی.
ا. ت:فاک باید برم دیگه
از دستشویی میای بیرون
نگا میکنی
باجی کیکو گرفته دستش داره میرقصه
مایکی داشت فیلم میگرفت
چیفویو دست میزدو تولدت مبارک میخوند
دراکنم مثل چیفویو
مایکی گوشیو میده دراکن
آروم سمتت میشه
کمرتو میگیره
بوسی از لبات میکنه و میگه:تولدت مبارک میدونم نمیدونستی تولدته واسه همین با بچه ها برات گرفتیم
تو ذوق مرگ میشی و بغلش میکنی
چیفویو فندکشو روشن میکنه و رگی شمع ها میزاره
وقتی آتیش گرفت باجی کیکو میاره نزدیکت
مایکی میگه:یه آرزو کن ^^
تو ارزوتو میکنی و فوت میکنی
دراکن چیفویو مایکی دست میزنن
و تو دستتو میزاری رو قلبت
کیکو از بامی میگیری که دستش خسته نشه مایکی همون موقع با انگشتش یکم خامه روی کیکو برمیداره و میزنه کنارهی لپت
و تو میخندی
کیکو با مایکی میبری
و بعد بردین بوسش میکنی
ا.ت به همه:ممنونم بچه ها هیچکس تاحالا تو تولدم نبوده بود....
بریم پارت سه؟ :)
#فیک
#فیک_از_مایکی
میبینی دراکن تاکمیچی میتسویا باجی و چیفویو اونجان
تو خودتو توی بغل مایکی قایم میکنی که صورت گهی و اشکیتو نبینن
دراکن از بغلات میگیره و عین یه عروسک از تو بغل مایکی میکشونتت بیرون
ا.ت خطاب به دراکن : میشه همینجوری که گرفتیم ببریتم دستشویی؟
و دراکن میگه:حتما
میزارتت توی دستشویی و میاد کنار
صورتتو میشوری
تو ذهنت:(خدایا ما خابم؟ چرا انقد همه چی عادیه نکنه میخاد یکار یبکنه میترسم)
دباره صورتتو آب میزنی.
ا. ت:فاک باید برم دیگه
از دستشویی میای بیرون
نگا میکنی
باجی کیکو گرفته دستش داره میرقصه
مایکی داشت فیلم میگرفت
چیفویو دست میزدو تولدت مبارک میخوند
دراکنم مثل چیفویو
مایکی گوشیو میده دراکن
آروم سمتت میشه
کمرتو میگیره
بوسی از لبات میکنه و میگه:تولدت مبارک میدونم نمیدونستی تولدته واسه همین با بچه ها برات گرفتیم
تو ذوق مرگ میشی و بغلش میکنی
چیفویو فندکشو روشن میکنه و رگی شمع ها میزاره
وقتی آتیش گرفت باجی کیکو میاره نزدیکت
مایکی میگه:یه آرزو کن ^^
تو ارزوتو میکنی و فوت میکنی
دراکن چیفویو مایکی دست میزنن
و تو دستتو میزاری رو قلبت
کیکو از بامی میگیری که دستش خسته نشه مایکی همون موقع با انگشتش یکم خامه روی کیکو برمیداره و میزنه کنارهی لپت
و تو میخندی
کیکو با مایکی میبری
و بعد بردین بوسش میکنی
ا.ت به همه:ممنونم بچه ها هیچکس تاحالا تو تولدم نبوده بود....
بریم پارت سه؟ :)
#فیک
#فیک_از_مایکی
۲.۷k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.