رمان زمان قتل ول با شخصیت های ا/ت و بی تی اس
پارت سوم رمان زمان قتل
ادامه فصل دوم یکی در خانه شماست
ماری: نه الان اگه قاتل ا/ت رو کشته باشه چی
پلیس: کدوم خونست
ماری: همین روبه رویی
دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ(صدای زنگ در خونه)
ا/ت: اههههه کیه😡
پلیس: خانم پلیس هستیم اگه رنده اید درو باز کنید یا ی چشمک کافیه ها😂
ا/ت: 😳بله چی شده
پلیس: عه وا این که زندست😳😂
ا/ت: ببخشیدها انتظار داشتین با جنازم روبه رو شید😡
پلیس: نه اخه دوستتون خانم....
ا/ت: ماری توییست
پلیس: بله ایشون زنگ زدن گفتن که قاتل اومده خونه شما
ا/ت: بله به منم زنگ زده کجاست الان
ماری: وااااااااییی ا/ت حالت خوبه قاتل اذیتت نکرد
ا/ت: ماری من خوبم من اصن قاتل و ندیدم
پلیس: بنظرم الان جاتون ت خونه امن نیست بهتره برین خونه دوستتنون بلکه تنها نباشید الان اعصابتون خورده
ا/ت: باشه میرم ولی من روانی نیستم
پلیس: خوب شاید هراتفاقی که افتاد به ما زنگ بزنین
ماری: چشم
ا/ت: همه همسایه ها با صدای اژیر پلیس اومده بودن بیرون ک ببینن چه خبره چند از پسرای همسایه خیلی برام اشنا بودن ماری ماری
ماری: چیه
ا/ت: اون پسرا برات اشنا نیستن
ماری: عههههه چرا خیلی
کوک: بچه ها اون دختره ک از خونش اومد بیرون با پلیسا صحبت کرد
جیهوپ: به این میگن عشق در نگاه اول😂
شوگا: ن بابا بزار اصن ی بار ببینیش بعد عاشقش شو
کوک: خدا همتونو شفا بده چی می گید میگم خیلی قیافش اشنا عه نه؟
تهیونگ: اره خیلی
جین:اخه چند نفر عاشق ی نفر
جیمین: ع اون ا/ت ه
نامجون: کل فامیلو بررسی کردم ا/ت توش نبود
(کیوتا ماری دختر خاله ا/ت ه و وقتی که ا/ت و اعضا کوچیک بودن خانواده هاشون باهم رفت امد داشتن و خیلی صمیمی بودن از این طریق ا/ت و ماری با اعضا بی تی اس خیلی صمیمین ولی چون دوساله همدیگرو ندیدن فکر نمیکردن ک اونجا همو بببنن)
کوک: ا/ت وایسااااا
تهیونگ: اهه یواش کر شدمـ
کوک: میخواستی گوش ندی
تهیونگ: اااا/ت وایییییساااا
کوک: ت دیگه اصن برام گوشی باقی نزاشتی
ا/ت: وسایلمو ماری جمع کرده بود داشتیم میرفیتم ت خونه ماری که یهو یکی گفت ا/ت فکر کردم خیالاتی شدم ولی برگشتم دیدم بله درست فکر کردم اونا دوستای بچه گیام بودن و اومدن سمتون
ا/ت: واییییی کوکی ته جیمیناا جین هوپی یونگی نامی چقدر بزرگ شدید
نامی: مغر متفکر دوسالع هم دیگرو ندیم ت این دوسال همه شدیم دومتر
جین: سلام ا/ت خوبی ماری ت خوبی
ماری و ا/ت: مرسی ممنون
کوک: چه خبر چیکارا میکنید
جیمینا: مایک کجاست پس
تهیونگ: ا/ت تام دانشگاش تموم شد
ماری: مایک ت خونس
ا/ت: مرسی کوک راستش شکه شدم اتظار دیدنتونو نداشتن
شوگا: د ابجی وقتی زنگ نمیزنی حالی بپرسی همینه دیگ
ا/ت: ن تام هنوز درگیر درسه مث من
هوپی: راستی شما ت دانشگاه. خودتون ی اسمی بزارید😂
دس میخونید
ماری: اره شمام اونجاید نامی: یس.
ادامه فصل دوم یکی در خانه شماست
ماری: نه الان اگه قاتل ا/ت رو کشته باشه چی
پلیس: کدوم خونست
ماری: همین روبه رویی
دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ(صدای زنگ در خونه)
ا/ت: اههههه کیه😡
پلیس: خانم پلیس هستیم اگه رنده اید درو باز کنید یا ی چشمک کافیه ها😂
ا/ت: 😳بله چی شده
پلیس: عه وا این که زندست😳😂
ا/ت: ببخشیدها انتظار داشتین با جنازم روبه رو شید😡
پلیس: نه اخه دوستتون خانم....
ا/ت: ماری توییست
پلیس: بله ایشون زنگ زدن گفتن که قاتل اومده خونه شما
ا/ت: بله به منم زنگ زده کجاست الان
ماری: وااااااااییی ا/ت حالت خوبه قاتل اذیتت نکرد
ا/ت: ماری من خوبم من اصن قاتل و ندیدم
پلیس: بنظرم الان جاتون ت خونه امن نیست بهتره برین خونه دوستتنون بلکه تنها نباشید الان اعصابتون خورده
ا/ت: باشه میرم ولی من روانی نیستم
پلیس: خوب شاید هراتفاقی که افتاد به ما زنگ بزنین
ماری: چشم
ا/ت: همه همسایه ها با صدای اژیر پلیس اومده بودن بیرون ک ببینن چه خبره چند از پسرای همسایه خیلی برام اشنا بودن ماری ماری
ماری: چیه
ا/ت: اون پسرا برات اشنا نیستن
ماری: عههههه چرا خیلی
کوک: بچه ها اون دختره ک از خونش اومد بیرون با پلیسا صحبت کرد
جیهوپ: به این میگن عشق در نگاه اول😂
شوگا: ن بابا بزار اصن ی بار ببینیش بعد عاشقش شو
کوک: خدا همتونو شفا بده چی می گید میگم خیلی قیافش اشنا عه نه؟
تهیونگ: اره خیلی
جین:اخه چند نفر عاشق ی نفر
جیمین: ع اون ا/ت ه
نامجون: کل فامیلو بررسی کردم ا/ت توش نبود
(کیوتا ماری دختر خاله ا/ت ه و وقتی که ا/ت و اعضا کوچیک بودن خانواده هاشون باهم رفت امد داشتن و خیلی صمیمی بودن از این طریق ا/ت و ماری با اعضا بی تی اس خیلی صمیمین ولی چون دوساله همدیگرو ندیدن فکر نمیکردن ک اونجا همو بببنن)
کوک: ا/ت وایسااااا
تهیونگ: اهه یواش کر شدمـ
کوک: میخواستی گوش ندی
تهیونگ: اااا/ت وایییییساااا
کوک: ت دیگه اصن برام گوشی باقی نزاشتی
ا/ت: وسایلمو ماری جمع کرده بود داشتیم میرفیتم ت خونه ماری که یهو یکی گفت ا/ت فکر کردم خیالاتی شدم ولی برگشتم دیدم بله درست فکر کردم اونا دوستای بچه گیام بودن و اومدن سمتون
ا/ت: واییییی کوکی ته جیمیناا جین هوپی یونگی نامی چقدر بزرگ شدید
نامی: مغر متفکر دوسالع هم دیگرو ندیم ت این دوسال همه شدیم دومتر
جین: سلام ا/ت خوبی ماری ت خوبی
ماری و ا/ت: مرسی ممنون
کوک: چه خبر چیکارا میکنید
جیمینا: مایک کجاست پس
تهیونگ: ا/ت تام دانشگاش تموم شد
ماری: مایک ت خونس
ا/ت: مرسی کوک راستش شکه شدم اتظار دیدنتونو نداشتن
شوگا: د ابجی وقتی زنگ نمیزنی حالی بپرسی همینه دیگ
ا/ت: ن تام هنوز درگیر درسه مث من
هوپی: راستی شما ت دانشگاه. خودتون ی اسمی بزارید😂
دس میخونید
ماری: اره شمام اونجاید نامی: یس.
۱۷۷.۵k
۲۷ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.