کارما 17
#کارما_17
لوهان:چه خودمونیم شده اقا
چان:به تو چه نکنه اختیار اسمشم دست شماس ؟
لوهان:نه نیست ولی خوشم نماید هر نردبون دراز دیلاقی اسمشو بگه
چان :الان دیلاق با من بودی؟
لوهان:نه با عمم بودم جات خالی خیلی دراز بود
چان :اگه جرع.........
بک:بسسسسسسسسسسسسسه
بک:چه خبرتونه جلو در همسایه ابرومون رفت
چرا صداتونو واسه هم بلند می کنین هااااااا
من خودم زبون دارم می تونم از خودم دفاع کنم به موقش کوتک زدنم بلدم
چانو لو:نه باوووووو
نگو جر خوردیم داچ
بک:زهر مار گوساله ها
چان:راست می گه به تو چه صداتو بلند می کنی واسه من
لوهان:بک با من بودی
بک:نخیر باتوم هستم دیلاق خوش دراز جذاب
چان:$$
لوهان:خوردی نوش جونت
چان:جذاب اخرشو کیف کردی دختر نما
لوهان:ببند گالرو تا نبستم برات
چان:من از اولم با تو حرفی نداشتم بکهیون در مورد اتفاق تو شرکت سو تفاهم شده
اومده بودم برات توضیح بدم
بک:چی؟
چانیول :راستش من دشمن زیاد دارم و البته ادمای که بخوان موخمو بزنن
برای همین خواستم امتحانت کنم و فهمید ادم درستی هستی و میشه بهت اعتماد کرد.
بک:واقعا
چان:اره و شرمندم اگه ناراحتت کردم و امید وارم منو ییخشی و باز حساب دار شرکتم باشی
بک:معلوم که می خوام
لوهان:ولی باید براش جبران کنی
چان:یه کلام از مادر زن عروس
لوهان:لال شو تو
بک:راست می گه من فردا میام شرکت تا کارمو شروع کنم ولی تو باید برام جبران کنی
چان:باشه
بک:پس من فکرامو می کنم بهت می گم
چان:باشه پس خدا حافظ تا فردا
بک:بای .شبتم بخیر
چان سوار ماشینش شدو رفت و بک لوهان تا اخرین لحظه که ماشینش ازدیدشون خارج شه نگاش می کردن
لوهان:عجب کسخلی بود
بک :خیلی جذاب و مردونه و باهوشه
لوهان:اووق حالم بهم خورد. پاشو بیا تو تا درو روت نبستم بیرون از سرما یخ بزنی
بک:نه بابا په حرفهای خودتو سهون چرا نمی گی دیگه کم مونده دلو روده همو در ارین
لوهان:یاااااا منتو این خونه حریم خصوصی ندارم از دست تو
بک:حریم خصوصی؟
بکونم
(شرکت )
چانیول :
امروز زود تر از هر روز دیگه اومدم چون امروز منتظر یه پاپی فراریم
که قرار دوباره برگرده ور دلم
دروغ چرا نقشم همین بود ولی دل دیگه
گیر می کنه
دوسش دارم
ولی بهتر فعلان ندونه
ما از هم چیزی نمی دونیم
شاید اصلا سینگل نباشه
خوب شایدم باشه
برا همین به پلید ترین شکل ممکن در حال نقشه کشیدن بود.
می خواست کاری کنه بکهیونم عاشقش بشه
هیچ کاری نشد نداره مگه نه؟
_سلام
چان:سلام روزی
روزی:صبح بخیر امروز زود تر اومدین چیزی شده قربان؟
چان:نه ،چیزب نشده راستی اگه اقای بیون اومدن بهشون بگین بیان اتاق من
روزی با لبخند:چشم قربان
چطور مطور بود عجقولیا ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
خوب
خیلی خوب
عاشقشم
افتضاح
بد
لوهان:چه خودمونیم شده اقا
چان:به تو چه نکنه اختیار اسمشم دست شماس ؟
لوهان:نه نیست ولی خوشم نماید هر نردبون دراز دیلاقی اسمشو بگه
چان :الان دیلاق با من بودی؟
لوهان:نه با عمم بودم جات خالی خیلی دراز بود
چان :اگه جرع.........
بک:بسسسسسسسسسسسسسه
بک:چه خبرتونه جلو در همسایه ابرومون رفت
چرا صداتونو واسه هم بلند می کنین هااااااا
من خودم زبون دارم می تونم از خودم دفاع کنم به موقش کوتک زدنم بلدم
چانو لو:نه باوووووو
نگو جر خوردیم داچ
بک:زهر مار گوساله ها
چان:راست می گه به تو چه صداتو بلند می کنی واسه من
لوهان:بک با من بودی
بک:نخیر باتوم هستم دیلاق خوش دراز جذاب
چان:$$
لوهان:خوردی نوش جونت
چان:جذاب اخرشو کیف کردی دختر نما
لوهان:ببند گالرو تا نبستم برات
چان:من از اولم با تو حرفی نداشتم بکهیون در مورد اتفاق تو شرکت سو تفاهم شده
اومده بودم برات توضیح بدم
بک:چی؟
چانیول :راستش من دشمن زیاد دارم و البته ادمای که بخوان موخمو بزنن
برای همین خواستم امتحانت کنم و فهمید ادم درستی هستی و میشه بهت اعتماد کرد.
بک:واقعا
چان:اره و شرمندم اگه ناراحتت کردم و امید وارم منو ییخشی و باز حساب دار شرکتم باشی
بک:معلوم که می خوام
لوهان:ولی باید براش جبران کنی
چان:یه کلام از مادر زن عروس
لوهان:لال شو تو
بک:راست می گه من فردا میام شرکت تا کارمو شروع کنم ولی تو باید برام جبران کنی
چان:باشه
بک:پس من فکرامو می کنم بهت می گم
چان:باشه پس خدا حافظ تا فردا
بک:بای .شبتم بخیر
چان سوار ماشینش شدو رفت و بک لوهان تا اخرین لحظه که ماشینش ازدیدشون خارج شه نگاش می کردن
لوهان:عجب کسخلی بود
بک :خیلی جذاب و مردونه و باهوشه
لوهان:اووق حالم بهم خورد. پاشو بیا تو تا درو روت نبستم بیرون از سرما یخ بزنی
بک:نه بابا په حرفهای خودتو سهون چرا نمی گی دیگه کم مونده دلو روده همو در ارین
لوهان:یاااااا منتو این خونه حریم خصوصی ندارم از دست تو
بک:حریم خصوصی؟
بکونم
(شرکت )
چانیول :
امروز زود تر از هر روز دیگه اومدم چون امروز منتظر یه پاپی فراریم
که قرار دوباره برگرده ور دلم
دروغ چرا نقشم همین بود ولی دل دیگه
گیر می کنه
دوسش دارم
ولی بهتر فعلان ندونه
ما از هم چیزی نمی دونیم
شاید اصلا سینگل نباشه
خوب شایدم باشه
برا همین به پلید ترین شکل ممکن در حال نقشه کشیدن بود.
می خواست کاری کنه بکهیونم عاشقش بشه
هیچ کاری نشد نداره مگه نه؟
_سلام
چان:سلام روزی
روزی:صبح بخیر امروز زود تر اومدین چیزی شده قربان؟
چان:نه ،چیزب نشده راستی اگه اقای بیون اومدن بهشون بگین بیان اتاق من
روزی با لبخند:چشم قربان
چطور مطور بود عجقولیا ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
خوب
خیلی خوب
عاشقشم
افتضاح
بد
۱۰.۸k
۰۴ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.