ازدواج با دو خون آشام
ازدواج با دو خون آشام
پارت ۸
٪آها
٬دینگ دینگ صدای زنگ خوردن گوشی
*الو سلام مامان
*اره منم خوبم
*آره بابا همه چی خوب پیش میره
*یه ساعت دیگه باشه خدافس
٪خاله چی گفت
*به ساعت دیگه میان
-پس ما میریم آماده بشیم
٪اوهوم
+وای انتخاب لباس چه قدر سخته برای اینکع ازت خوششون بیاد باید بهترین لباسه بپوشی
بعد یه ربع کلنجار رفتن با خودم بلاخره به لباس خوشگل پیدا کردم یه میکاپ ساده کردم و موهامو حالت دادم و رفتم پایین
-آیییی مردشور مهمونا چه قدر لباس انتخاب کردن سختعههه
عه جون چه لباسی چه خوشگله لباسه رو پوشیدم میکاپ کردم و موهامو بالا بستم و رفتم
٪رفتم تو اتاقم و اون کت و شلواری که تازه گرفته بودمو پوشیدم موهامو حالت دادم و منتظر ارتمیس موندم
*اه همیشه از تیپ زدن بدم میومد ولی مامان و بابام دارن میان رفتم کت و شلوارمو پوشیدم و موهامو مرتب کردم و رفتم پایین
٪*بعد چند دقیقه دخترا اومدن واو چه خوشگل شده بودن شبیه پرنسسا اوففف دافی شده بودن واسه خودشون«این جمله هارو سوهو و سئوجون باهم گفتن
پارت ۸
٪آها
٬دینگ دینگ صدای زنگ خوردن گوشی
*الو سلام مامان
*اره منم خوبم
*آره بابا همه چی خوب پیش میره
*یه ساعت دیگه باشه خدافس
٪خاله چی گفت
*به ساعت دیگه میان
-پس ما میریم آماده بشیم
٪اوهوم
+وای انتخاب لباس چه قدر سخته برای اینکع ازت خوششون بیاد باید بهترین لباسه بپوشی
بعد یه ربع کلنجار رفتن با خودم بلاخره به لباس خوشگل پیدا کردم یه میکاپ ساده کردم و موهامو حالت دادم و رفتم پایین
-آیییی مردشور مهمونا چه قدر لباس انتخاب کردن سختعههه
عه جون چه لباسی چه خوشگله لباسه رو پوشیدم میکاپ کردم و موهامو بالا بستم و رفتم
٪رفتم تو اتاقم و اون کت و شلواری که تازه گرفته بودمو پوشیدم موهامو حالت دادم و منتظر ارتمیس موندم
*اه همیشه از تیپ زدن بدم میومد ولی مامان و بابام دارن میان رفتم کت و شلوارمو پوشیدم و موهامو مرتب کردم و رفتم پایین
٪*بعد چند دقیقه دخترا اومدن واو چه خوشگل شده بودن شبیه پرنسسا اوففف دافی شده بودن واسه خودشون«این جمله هارو سوهو و سئوجون باهم گفتن
۵.۳k
۲۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.