💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
ادامه یpart 19🤍✨
جیوو:ااا....اما
جین:اما و اگر نداریم
یونا:هی بچه ها حالا شاید عوض شده باشه وایستیم تا ببینیم آقای مدیر چی میگه ....
همینجوری گرم صحبت بودیم ک صدای آقای مدیر اومد
مدیر:بچه ها همه توجه کنین میخوایم برنامه ی امروز رو اعلام کنیم
جیوو:خدا کنه تغییر کرده باشههه
مدیر:خب بچه ها امروز قراره بریم توی جنگل تفریح کنیم و بگردیم و تا غروب برمیگردیم
جیوو:واییی نههه
مدیر:غذا و خوراکی لازم نیست بردارین فقط یک کوله ی کوچیک وسایل خودتونو بردارین و اینکه همه باید بیان و کسی حق اعتراض ندارع
جیوو:عالی شد
یونا:ناراحت نباش ی کاریش میکنیم
مدیر:خب بچه ها بعد صبحانه آماده شین تا راه بیوفتیم
همه ی بچه های مدرسه:چشممممم
یونا:ولی من خوراکی بر میدارم
تهیونگ:اوم واسه منم بر دار
یونا:من واست برندارمم خوراکیای منو تو میخوری
تهیونگ:نه نه من بچه خوبیم
یونا:عا باش
جیوو:اوم بیاین ب یاد بیاریم ک پلاستیک خوراکیای منو تو سفری ک همه باهم رفته بودیم برداشتی و پلاستیک خالیشو بهم دادی
مینجی:اره راس میگه آبمیوه و چیپس منم تو خوردی اون دفه
یونا:منم ک نگفته معلومه دیگه همیشه خوراکیامو میخورد منم گریه میکردم
کوک:هیونگ فک نمیکردم اینجوری باشی
یونا:اوم تازه کجاشو دیدی
نامجون: راس میگه دیگه همیشه داره میخوره این ولی چاق نمیشه
یونا:این دیگه از ژنای مامانمه ک منو داداشی خداروشکر دوتامون ب ارث بردیم
تهیونگ:اوم راس میگه
شوگا:اوممم عالیه بعد رو کرد ب نامجون
شوگا:هیونگ من میتونم برم بخوابم
نامجون با کلافگی
نامجون:نه شوگا نه باید آماده شیم ک بریم
جیمین:خب بچه ها پاشین بریم آماده شیم
جیهوپ:اره راس میگه
مینجی:اوم موافقم
بعد هم پاشدیم و رفتیم سمت اتاقامون
کاترین هم اومد توی اتاق
یونا:عااا کاترین میشه بیای کمک کنی این پنجره رو ببندم دستم نمیرسه
کاترین:نه من وقت ندارم ب یکی دیگه بگو
چرا اینجوری میکنه
واقعا چون با تهیونگ و کوکم
نه امکان نداره شاید کاری کردم
نمیدونم
یه کوله برداشتم و یه بافت گذاشتم توش یکم خوراکی و کرم و لوازم آرایشی
چیزایی ک من همیشه تو کیفم دارم:شکلات، ادکلن ، کرم، نوار بهداشتی ،دستمال، عینک و لوازم آرایشی
.... بچه ها این پارت خیلی طولانی شد واقعا ببخشید بقیشو میزارم
ادامه یpart 19🤍✨
جیوو:ااا....اما
جین:اما و اگر نداریم
یونا:هی بچه ها حالا شاید عوض شده باشه وایستیم تا ببینیم آقای مدیر چی میگه ....
همینجوری گرم صحبت بودیم ک صدای آقای مدیر اومد
مدیر:بچه ها همه توجه کنین میخوایم برنامه ی امروز رو اعلام کنیم
جیوو:خدا کنه تغییر کرده باشههه
مدیر:خب بچه ها امروز قراره بریم توی جنگل تفریح کنیم و بگردیم و تا غروب برمیگردیم
جیوو:واییی نههه
مدیر:غذا و خوراکی لازم نیست بردارین فقط یک کوله ی کوچیک وسایل خودتونو بردارین و اینکه همه باید بیان و کسی حق اعتراض ندارع
جیوو:عالی شد
یونا:ناراحت نباش ی کاریش میکنیم
مدیر:خب بچه ها بعد صبحانه آماده شین تا راه بیوفتیم
همه ی بچه های مدرسه:چشممممم
یونا:ولی من خوراکی بر میدارم
تهیونگ:اوم واسه منم بر دار
یونا:من واست برندارمم خوراکیای منو تو میخوری
تهیونگ:نه نه من بچه خوبیم
یونا:عا باش
جیوو:اوم بیاین ب یاد بیاریم ک پلاستیک خوراکیای منو تو سفری ک همه باهم رفته بودیم برداشتی و پلاستیک خالیشو بهم دادی
مینجی:اره راس میگه آبمیوه و چیپس منم تو خوردی اون دفه
یونا:منم ک نگفته معلومه دیگه همیشه خوراکیامو میخورد منم گریه میکردم
کوک:هیونگ فک نمیکردم اینجوری باشی
یونا:اوم تازه کجاشو دیدی
نامجون: راس میگه دیگه همیشه داره میخوره این ولی چاق نمیشه
یونا:این دیگه از ژنای مامانمه ک منو داداشی خداروشکر دوتامون ب ارث بردیم
تهیونگ:اوم راس میگه
شوگا:اوممم عالیه بعد رو کرد ب نامجون
شوگا:هیونگ من میتونم برم بخوابم
نامجون با کلافگی
نامجون:نه شوگا نه باید آماده شیم ک بریم
جیمین:خب بچه ها پاشین بریم آماده شیم
جیهوپ:اره راس میگه
مینجی:اوم موافقم
بعد هم پاشدیم و رفتیم سمت اتاقامون
کاترین هم اومد توی اتاق
یونا:عااا کاترین میشه بیای کمک کنی این پنجره رو ببندم دستم نمیرسه
کاترین:نه من وقت ندارم ب یکی دیگه بگو
چرا اینجوری میکنه
واقعا چون با تهیونگ و کوکم
نه امکان نداره شاید کاری کردم
نمیدونم
یه کوله برداشتم و یه بافت گذاشتم توش یکم خوراکی و کرم و لوازم آرایشی
چیزایی ک من همیشه تو کیفم دارم:شکلات، ادکلن ، کرم، نوار بهداشتی ،دستمال، عینک و لوازم آرایشی
.... بچه ها این پارت خیلی طولانی شد واقعا ببخشید بقیشو میزارم
۲.۵k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.