پارت ۵
(ویو ا.ت)
بعد از اینکه هر چی لازم بود و خریدیم به سمت خونه حرکت کردیم ..
خیلی خسته شده بودم جوری که همینجا میتونم بخوابم .
ولی باید تا رسیدن به خونه صبر کنم .
بعد از اینکه رسیدیم چیزای که خریدیم و از ماشین بیرون اومدیم ..
و داخل خونه شدیم به سمت اتاقم رفتم و بعد از اینکه یه دوشِ ۱۵ مینی گرفتم از حموم بیرون اومدم و لباسام و پوشیدم ..
گشنم بود پس رفتم و بعد از خوردن دوکبوکی دوباره به اتاقم برگشتم ساعت و برای فردا صبح کوک کردم و خوابیدم ..
با صدای آلارم بیدار شدم لباسی فرمم و پوشیدم .. حوصله ی میکاپ نداشتم پس فقط یه بالم لب زدم و از اتاقم بیرون اومدم ..
مامانم گفته بود خودش منو میرسونه بعد مدرسه هم میاد دنبالم ..
کیفم و برداشتم و از خونه بیرون اومدم که دیدم توی ماشین نشسته و منتظر منه..
رفتم و سوار شدم .. توی راه حرفی بینمون در و بدل نشد وقتی به مدرسه رسیدم ازش خدافظی کردم
و وارد مدرسه شدم هنوز کسی نیومده بود و مدرسه خلوت بود ..
داخل کلاس شدم و کیفم و روی صندلیم گذاشتم ..
هنوز خوابم میاد سرم و روی میز گذاشتم فقط ۵ دقیقه بخوابم زود بلند میشم ..
با صدای زنگ کلاس از خواب بیدار شدم ..
وقتی به کنارم نگاه کردم اون پسره امروزم پیشم نشسته بود ..
+:تو نمیخوای بلند شی
-:نه .. همینجا جام خوبه
معلم وارد کلاس شد و شروع به درس دادن کرد ولی اون پسره هی موهام و میکشید و نمیزاشت به درس توجه کنم
+:میشه لطفاً نکنی باید به درس گوش بدم
-:مگه من گفتم گوش نده
+:موهام و ول کن
-:نمیخوام همینجوری خوبه
+:منم به موهات دست میزنما
-:باشه بابا میگم اینجا به غیر از تو کسی هست که فامیلی اش کیم باشه
+:اره هست .. حالا چرا میپرسی
-:بابام میخواد با یکی ازدواج کنه که دختر اون زنم اینجا درس میخونه میخوام ببینم کیه
+:اووو.. حالا خوبه من نیستم
-:تو از کجا میدونی خودت نیستی
+:چون مامانم علاقه ی به ازدواج دوبارِ نداره بعدم اون موقع تو میشی داداشم اصلا نمیخوام بهش فکر کنم
-:چرا خوبه داداش به این خوبی داشته باشی
+:تو خوب داری شوخی میکنی دیگه نه
-:نه شوخی نمیکنم خیلی جنتلمن و جذابم
+:خودت و تو اینه دیدی
-:نه چون از درخشان بودم خودم چشمام کور میشه
+:نکشیمون جومونگ
-:جومونگ چیه
+:نمیدونم
-:نه (منم تا حالا جومونگ ندیدم 😔)
خواستم بهش حرفی بزنم که صدای معلم بلند شود
؟.....
بعد از اینکه هر چی لازم بود و خریدیم به سمت خونه حرکت کردیم ..
خیلی خسته شده بودم جوری که همینجا میتونم بخوابم .
ولی باید تا رسیدن به خونه صبر کنم .
بعد از اینکه رسیدیم چیزای که خریدیم و از ماشین بیرون اومدیم ..
و داخل خونه شدیم به سمت اتاقم رفتم و بعد از اینکه یه دوشِ ۱۵ مینی گرفتم از حموم بیرون اومدم و لباسام و پوشیدم ..
گشنم بود پس رفتم و بعد از خوردن دوکبوکی دوباره به اتاقم برگشتم ساعت و برای فردا صبح کوک کردم و خوابیدم ..
با صدای آلارم بیدار شدم لباسی فرمم و پوشیدم .. حوصله ی میکاپ نداشتم پس فقط یه بالم لب زدم و از اتاقم بیرون اومدم ..
مامانم گفته بود خودش منو میرسونه بعد مدرسه هم میاد دنبالم ..
کیفم و برداشتم و از خونه بیرون اومدم که دیدم توی ماشین نشسته و منتظر منه..
رفتم و سوار شدم .. توی راه حرفی بینمون در و بدل نشد وقتی به مدرسه رسیدم ازش خدافظی کردم
و وارد مدرسه شدم هنوز کسی نیومده بود و مدرسه خلوت بود ..
داخل کلاس شدم و کیفم و روی صندلیم گذاشتم ..
هنوز خوابم میاد سرم و روی میز گذاشتم فقط ۵ دقیقه بخوابم زود بلند میشم ..
با صدای زنگ کلاس از خواب بیدار شدم ..
وقتی به کنارم نگاه کردم اون پسره امروزم پیشم نشسته بود ..
+:تو نمیخوای بلند شی
-:نه .. همینجا جام خوبه
معلم وارد کلاس شد و شروع به درس دادن کرد ولی اون پسره هی موهام و میکشید و نمیزاشت به درس توجه کنم
+:میشه لطفاً نکنی باید به درس گوش بدم
-:مگه من گفتم گوش نده
+:موهام و ول کن
-:نمیخوام همینجوری خوبه
+:منم به موهات دست میزنما
-:باشه بابا میگم اینجا به غیر از تو کسی هست که فامیلی اش کیم باشه
+:اره هست .. حالا چرا میپرسی
-:بابام میخواد با یکی ازدواج کنه که دختر اون زنم اینجا درس میخونه میخوام ببینم کیه
+:اووو.. حالا خوبه من نیستم
-:تو از کجا میدونی خودت نیستی
+:چون مامانم علاقه ی به ازدواج دوبارِ نداره بعدم اون موقع تو میشی داداشم اصلا نمیخوام بهش فکر کنم
-:چرا خوبه داداش به این خوبی داشته باشی
+:تو خوب داری شوخی میکنی دیگه نه
-:نه شوخی نمیکنم خیلی جنتلمن و جذابم
+:خودت و تو اینه دیدی
-:نه چون از درخشان بودم خودم چشمام کور میشه
+:نکشیمون جومونگ
-:جومونگ چیه
+:نمیدونم
-:نه (منم تا حالا جومونگ ندیدم 😔)
خواستم بهش حرفی بزنم که صدای معلم بلند شود
؟.....
- ۱۲.۸k
- ۲۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط