خیلی مزخرفه میدونم
Patient
#Part2
«مکالمه یونگی و ا/ت»
یونگی:ببخشید اسمتون چیه
ا/ت:اسمم ا/تس
یونگی:خوشبختم اون وقت چند ساله تونه؟
خنده ای کردم و گفتم:۲۶
ا/ت:خب من باید برم خوشحال شدم بای
یونگی:بای
ا/ت ویو
واقعا ازش خوشم اومده بود
نمیدونم خیلی جذاب بود
واااایییی ا/ت چی میگی برو به کارت برس اوففففففف
وقت رفتنش شده بود از من تشکر کردم رفت
«پرش زمانی به سال بعد»
امروز یک سالی میشد که مین یونگی رو ندیدم
توهمین فکرا بودم که چند تقه به در خورد و فردی با ماسک وارد اتاق شد
اومد و نشست جلوم ماسکشو که در آورد پشمام ریخت خودش بود
سلام کرد و منم جواب دادم
ازش پرسیدم مشکلش چیه
یونگی:مشکل از قلبمه
ا/ت:قلب!واقعا خوب میشکل جدیه؟
یونگی:اره خیلی جدیه
ا/ت:الان من چه کمکی میتونم بکنم؟اخه من دکتر قلب نیستم!
یونگی پاشد و اومد جلوم ایستاد و بی وقفه لبشو رو لبم گذاشت
بعد یک مین جدا شدیم که گفت:مشکلم همینه.....و میخوام که تو مال من باشی!
من نمیدونستم چی بگم پشمام ریخته بود
ولی بدونه فکر کردن قبول کردم
#Part2
«مکالمه یونگی و ا/ت»
یونگی:ببخشید اسمتون چیه
ا/ت:اسمم ا/تس
یونگی:خوشبختم اون وقت چند ساله تونه؟
خنده ای کردم و گفتم:۲۶
ا/ت:خب من باید برم خوشحال شدم بای
یونگی:بای
ا/ت ویو
واقعا ازش خوشم اومده بود
نمیدونم خیلی جذاب بود
واااایییی ا/ت چی میگی برو به کارت برس اوففففففف
وقت رفتنش شده بود از من تشکر کردم رفت
«پرش زمانی به سال بعد»
امروز یک سالی میشد که مین یونگی رو ندیدم
توهمین فکرا بودم که چند تقه به در خورد و فردی با ماسک وارد اتاق شد
اومد و نشست جلوم ماسکشو که در آورد پشمام ریخت خودش بود
سلام کرد و منم جواب دادم
ازش پرسیدم مشکلش چیه
یونگی:مشکل از قلبمه
ا/ت:قلب!واقعا خوب میشکل جدیه؟
یونگی:اره خیلی جدیه
ا/ت:الان من چه کمکی میتونم بکنم؟اخه من دکتر قلب نیستم!
یونگی پاشد و اومد جلوم ایستاد و بی وقفه لبشو رو لبم گذاشت
بعد یک مین جدا شدیم که گفت:مشکلم همینه.....و میخوام که تو مال من باشی!
من نمیدونستم چی بگم پشمام ریخته بود
ولی بدونه فکر کردن قبول کردم
۲.۶k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.