گمشده در فضا
گمشده در فضا
p1
سلام من ماریا هستم ¹⁹ سالمه و توی شرکت ناسا کار میکنم خانوادم توی تصادف مردن یه خونه ی کوچیک دارم و از بچگی ایران زندگی میکردم الان ³ ساله که اومدم آمریکا و قراره با یه فضاپیما به فضا پرتاب بشم و عاشق فضام با من همراه باشید تا به یه سفر هیجان انگیز به تمام نقاط منظومه ی شمسی از جمله کهکشان راه شیری بریم.
{فلش بک به روز پرتاب شدن ماری به فضا}
ماری ویو
هلو گایز امروز روز پرتاب شدنم به فضاست و شاید نتونم هرگز به زمین برگردم. صبح زود بیدار شدم بعد از خوردن صبحانه با عجله به سمت شرکت راه افتادم چون قرار مکالمه با مدیر ناسا را داشتم
مدیر: سلام ماری برای سفر امروزت آماده ای؟
ماری: سلام بله آماده ام کی پرتاب میشم؟
مدیر: الان
ماری: باشه بریم
{ماریا به فضا پرتاب شد و سفر شروع شد }
ماریا ویو
بار دومم بود که به فضا سفر میکردم و زیاد هیجان زده نبودم.
{فلش بک به ¹ ماه بعد}
ماری: الان من دارم در مدار مریخ گشت میزنم و از روزی که به فضا پرتاب شدم هیچ پیغامی از سوی زمین نداشتم
تا اینکه بلاخره بعد از مدت ها یه ایمیل از زمین برام اومد که توش نوشه بود: سلام خانم ماریا به اطلاعتون میرسونم که شرکت ناسا ورشکسته شده و هیچ گونه امکاناتی برای برگردوندن شما و باقی فضانورد ها و فضاپیما ها نداریم متاسفیم تمام
از طرف: NASA administrator
ماریا ویو
برای چند لحظه بهت زده شدم یعنی چی این امکان نداره نه نباید اینطوری بشه من هرطور شده باید به زمین برگردم {بغض} اما چطوری بزار از سوک {رباتش} بپرسم شاید اون راه حلی برای برگشتن به زمین داشته باشه
ماری: هوی سوک تو راه حلی برای برگشتن به زمین داری؟
سوک: نه متاسفم من فقط یه رباتم و در این زمینه اطلاعاتی ندارم!
ماری: حالا باید چیکار کنم نباید روحیمو از دست بدم آب غذامم رو به اتمامه پس بهتره که روی مریخ فرود بیام چون چاره ای جز این ندارم
شرط: ۵ لایک شرط کامنت نمیزارم چون میخوام کامنت هارو ببندم شاید از پارت های بعدی کامنت هارو باز کردم به نظر خودم که خیلی نوشتم ولی اگه کم شد بازم ببخشید دوستون دارم حمایت یادتون نره 💕💕🌼🫰🏻
p1
سلام من ماریا هستم ¹⁹ سالمه و توی شرکت ناسا کار میکنم خانوادم توی تصادف مردن یه خونه ی کوچیک دارم و از بچگی ایران زندگی میکردم الان ³ ساله که اومدم آمریکا و قراره با یه فضاپیما به فضا پرتاب بشم و عاشق فضام با من همراه باشید تا به یه سفر هیجان انگیز به تمام نقاط منظومه ی شمسی از جمله کهکشان راه شیری بریم.
{فلش بک به روز پرتاب شدن ماری به فضا}
ماری ویو
هلو گایز امروز روز پرتاب شدنم به فضاست و شاید نتونم هرگز به زمین برگردم. صبح زود بیدار شدم بعد از خوردن صبحانه با عجله به سمت شرکت راه افتادم چون قرار مکالمه با مدیر ناسا را داشتم
مدیر: سلام ماری برای سفر امروزت آماده ای؟
ماری: سلام بله آماده ام کی پرتاب میشم؟
مدیر: الان
ماری: باشه بریم
{ماریا به فضا پرتاب شد و سفر شروع شد }
ماریا ویو
بار دومم بود که به فضا سفر میکردم و زیاد هیجان زده نبودم.
{فلش بک به ¹ ماه بعد}
ماری: الان من دارم در مدار مریخ گشت میزنم و از روزی که به فضا پرتاب شدم هیچ پیغامی از سوی زمین نداشتم
تا اینکه بلاخره بعد از مدت ها یه ایمیل از زمین برام اومد که توش نوشه بود: سلام خانم ماریا به اطلاعتون میرسونم که شرکت ناسا ورشکسته شده و هیچ گونه امکاناتی برای برگردوندن شما و باقی فضانورد ها و فضاپیما ها نداریم متاسفیم تمام
از طرف: NASA administrator
ماریا ویو
برای چند لحظه بهت زده شدم یعنی چی این امکان نداره نه نباید اینطوری بشه من هرطور شده باید به زمین برگردم {بغض} اما چطوری بزار از سوک {رباتش} بپرسم شاید اون راه حلی برای برگشتن به زمین داشته باشه
ماری: هوی سوک تو راه حلی برای برگشتن به زمین داری؟
سوک: نه متاسفم من فقط یه رباتم و در این زمینه اطلاعاتی ندارم!
ماری: حالا باید چیکار کنم نباید روحیمو از دست بدم آب غذامم رو به اتمامه پس بهتره که روی مریخ فرود بیام چون چاره ای جز این ندارم
شرط: ۵ لایک شرط کامنت نمیزارم چون میخوام کامنت هارو ببندم شاید از پارت های بعدی کامنت هارو باز کردم به نظر خودم که خیلی نوشتم ولی اگه کم شد بازم ببخشید دوستون دارم حمایت یادتون نره 💕💕🌼🫰🏻
۴.۷k
۲۳ آذر ۱۴۰۲