ویو ا/ت
ویو ا/ت
از خواب بیدار شدم دیدم لیا موقع صبحونه خوردن خوابش برده
ا/ت:لیا... لیا...
ا/ت: لیاااااااا (داد)
لیا: ها چی شده؟ چیه؟ زلزله میاد؟ من کجام ؟اینجا کجاست؟ (با تعجب)
ا/ت : پاشو سر صبحونه خوابت برده
لیا: کی من نه بابا
ا/ت :اره بابا،دیرت شده زود آماده شو برو سر کار
لیا:مگه ساعت چنده؟
ا/ت : ۸:۰۰
لیا: ا وا خاک به سرم دیرم شد
ویو ات
لیا رفت سر کار منم باید برم خرید
رسیدم مغازه یه لباس قشنگ پیدا کردم و خریدم و کلی گشتم ولی چیز دیگه ای مد نظرم نبود ،گوشیم ... داشت زنگ می خورد ا/ت الو ...
مادر ا/ت: الو
ا/ت: بله مامان کاری داشتی ؟
مادر ا/ت : فردا ساعت ۶:۰۰ بیا خونه منو بابات برات خواستگار آوردن ...
ا/ت ...
راستی ات ۲۰ سالشه لیا هم همینطور
جیمین ۲۳ سالشه تهیونگ هم ۲۱ سالشه
رزی ۲۱ سالشه
فیلیکس ۲۲ سالشه
و ا/ت ایرانی و کره ای با همه ینی باباش کره ای و مامانم ایرانی ...
از خواب بیدار شدم دیدم لیا موقع صبحونه خوردن خوابش برده
ا/ت:لیا... لیا...
ا/ت: لیاااااااا (داد)
لیا: ها چی شده؟ چیه؟ زلزله میاد؟ من کجام ؟اینجا کجاست؟ (با تعجب)
ا/ت : پاشو سر صبحونه خوابت برده
لیا: کی من نه بابا
ا/ت :اره بابا،دیرت شده زود آماده شو برو سر کار
لیا:مگه ساعت چنده؟
ا/ت : ۸:۰۰
لیا: ا وا خاک به سرم دیرم شد
ویو ات
لیا رفت سر کار منم باید برم خرید
رسیدم مغازه یه لباس قشنگ پیدا کردم و خریدم و کلی گشتم ولی چیز دیگه ای مد نظرم نبود ،گوشیم ... داشت زنگ می خورد ا/ت الو ...
مادر ا/ت: الو
ا/ت: بله مامان کاری داشتی ؟
مادر ا/ت : فردا ساعت ۶:۰۰ بیا خونه منو بابات برات خواستگار آوردن ...
ا/ت ...
راستی ات ۲۰ سالشه لیا هم همینطور
جیمین ۲۳ سالشه تهیونگ هم ۲۱ سالشه
رزی ۲۱ سالشه
فیلیکس ۲۲ سالشه
و ا/ت ایرانی و کره ای با همه ینی باباش کره ای و مامانم ایرانی ...
۱۱.۵k
۰۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.