یکی از نیکان گفته است که گذرم به پزشکی افتاد گفتم خدا

یکی از #نیکان گفته است که گذرم به پزشکی افتاد، گفتم : خدا بر تو ببخشاید #بیماری مرا #درمان کن ! ساعتی در چهره من نگریست و گفت:
#ریشه_های_فقر و برگ #صبر و هلیله #فروتنی را بگیر! و در ظرف #یقین جمع کن ! و آب #خوف بر آن ریز! و آتش #اندوه در زیر آن بیفروز! سپس آن را در صافی #مراقبه بپالای ! و در جام #خرسندی ریز! و با شراب #توکل بیامیز و با دست #صدق آن را بخور و با کاسه #استغفار آن را بیاشام و سپس ، با آب #پرهیزکاری دهان خود را شستشو ده ! و از #حرص بپرهیز! پس ، #امید که #پروردگار ، تو را #شفا دهد. #کشکول_شیخ_بهایی
#گنجینه_علوی_ساوجی
@srazsaveh
دیدگاه ها (۱)

#اسکندر و #دیوژن‏همین که اسکندر، #پادشاه_مقدونی، به عنوان فر...

به #فرزند بیاموزید که #منظم و #مرتب باشد، #نظم و #ترتیب در #...

تمامی #خیر در بریدن #طمع از #دست_مردم#حضرت_امام_سجاد_علیه_ال...

گرامی باد یاد و خاطر #سرباز_ناجا #رضا_احمدی فرزند حبیب الله ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط