part 13.
part _13.
college love. ;
خانم جانگ ما تی یک سری آزمایشات فهمیدیم که شما باردارید دکتر
باردار؟=دایـون
بله، میخواید بندازیدش یا نگه دارید =دکتر
این چه حرفیه نگه میداره معلومه نگه میداره =چان
بله نگه میدارم=دایـون
رفتیم تو ماشین خیلی خوشحال بودیم تو ماشین از سر خوشحالی داد میزدیم
بنگ چان با لبخند نگاهم کرد
دوست دارم بیبی =چان
منو بوسید و بعدش راه افتادیم،
داخل ماشین آهنگ گذاشته بودیم و چان خیلی بامزه میرقصید که من خندم گرفت
ای نامرد به من میخندی /با خنده =چان
اخه خیلی بامزه میرقصی =دایون
رفت داخل یه مغازه تا کت و شلوار بخره
برای منم یه چیزی مثل لباس عروس کوتاه خرید
اومدیم خونه
لباسا رو پوشیدیم
کجا میریم؟=دایـون
میفهمی =چان
یه جایی منو برد مثل یه باغ بود یه راه رو خیلی
قشنگ بود یه نفر اونجا وایساده بود ی نفر اونجا بود فقط یه برگه بود امضا کرد منم فهمیدم فرم ازداجه سریع امضا کردم
روشو کرد طرف من نزیک خودش کرد صورتمو گرفت و لبمو میک و انگشتر رو کرد تو انگشتم
بزگشتیم خونه لباس عوض کردیم
دایـون میگم که این بچه ای که داری از منه دیگه؟ از اون یارو نیست که=چان
اولین بار کی کردم؟=دایـون
خبــ..... من=چان
آفرین پس از توعه =دایـون
خیلی خسته بودم
امشب پیش من بخواب بیبی =چان
باشه ددی=دایـون
اومدم رو تخت دستمو گرفت چسوبندم به خودش
حالا خوب شد =چان
صبح بیدار شدیم رفتیم دانشگاه
چان یه سوال؟ من نمیتونم ورزش کنم چیکار کنم؟= دایـون
من یه فکری دارم =چان
چه فکری =دایـون
میگم حالا بیا بریم=چان
پیاده شد درو باز کرد برام دستاشو تو دستام قفل کرد
چیکار میکنی اگر بفهمن چی =دایـون
خب بفهمن مگه ما آدم نیستیم=چان
بریم تو
سلام مربی دمیخواستم راجب به یه چیزی باهاتون صحبت کنم =چان
بگو گوش میدم =مربی
من با دایـون یه مدت قرار میزاشتم و الان هم ازدواج کردیم و دایـون بارداره نمی تونه ورزش کنه =چان
........ واقعا مبارکه خوشبخت بشی باشه میتونه نیاد میتونه بعدا دوباره یه سال اضافه بیاد = مربی
کلاس تمام شد باچان برگشتیم خونه که گوشی چان زنگ خورد
الو؟=چان
سلام اقای بنگ من برادر کوچیکه چانگبینم =&&
او سلام =چان
خواستم بگم که شما برای مراسم ختمش دعوت شدین =&&
باشه حتما میام =چان
عصر بود آماده کردیم و رفتیم برای مراسم ختم چان خیلی پوکر بود
وقتی رسیدیم چان بعد ده دقیقه زد زیر گریه
رفت پیش عکس چانگبین نشست
چانگبین، تو مث برادر نداشتم بودی، منو ببخش نباید بهت زنگ میزدم، باید خودم انجامش میدادم، اگر اون شب ازت کمک نخواسته بودم این اتفاقا نمی افتاد، منو ببخش هیچوقت نتونستم بگم چقدر برام باارزشی بهترین رفیق دنیایی، آروم بخواب = بخواب
college love. ;
خانم جانگ ما تی یک سری آزمایشات فهمیدیم که شما باردارید دکتر
باردار؟=دایـون
بله، میخواید بندازیدش یا نگه دارید =دکتر
این چه حرفیه نگه میداره معلومه نگه میداره =چان
بله نگه میدارم=دایـون
رفتیم تو ماشین خیلی خوشحال بودیم تو ماشین از سر خوشحالی داد میزدیم
بنگ چان با لبخند نگاهم کرد
دوست دارم بیبی =چان
منو بوسید و بعدش راه افتادیم،
داخل ماشین آهنگ گذاشته بودیم و چان خیلی بامزه میرقصید که من خندم گرفت
ای نامرد به من میخندی /با خنده =چان
اخه خیلی بامزه میرقصی =دایون
رفت داخل یه مغازه تا کت و شلوار بخره
برای منم یه چیزی مثل لباس عروس کوتاه خرید
اومدیم خونه
لباسا رو پوشیدیم
کجا میریم؟=دایـون
میفهمی =چان
یه جایی منو برد مثل یه باغ بود یه راه رو خیلی
قشنگ بود یه نفر اونجا وایساده بود ی نفر اونجا بود فقط یه برگه بود امضا کرد منم فهمیدم فرم ازداجه سریع امضا کردم
روشو کرد طرف من نزیک خودش کرد صورتمو گرفت و لبمو میک و انگشتر رو کرد تو انگشتم
بزگشتیم خونه لباس عوض کردیم
دایـون میگم که این بچه ای که داری از منه دیگه؟ از اون یارو نیست که=چان
اولین بار کی کردم؟=دایـون
خبــ..... من=چان
آفرین پس از توعه =دایـون
خیلی خسته بودم
امشب پیش من بخواب بیبی =چان
باشه ددی=دایـون
اومدم رو تخت دستمو گرفت چسوبندم به خودش
حالا خوب شد =چان
صبح بیدار شدیم رفتیم دانشگاه
چان یه سوال؟ من نمیتونم ورزش کنم چیکار کنم؟= دایـون
من یه فکری دارم =چان
چه فکری =دایـون
میگم حالا بیا بریم=چان
پیاده شد درو باز کرد برام دستاشو تو دستام قفل کرد
چیکار میکنی اگر بفهمن چی =دایـون
خب بفهمن مگه ما آدم نیستیم=چان
بریم تو
سلام مربی دمیخواستم راجب به یه چیزی باهاتون صحبت کنم =چان
بگو گوش میدم =مربی
من با دایـون یه مدت قرار میزاشتم و الان هم ازدواج کردیم و دایـون بارداره نمی تونه ورزش کنه =چان
........ واقعا مبارکه خوشبخت بشی باشه میتونه نیاد میتونه بعدا دوباره یه سال اضافه بیاد = مربی
کلاس تمام شد باچان برگشتیم خونه که گوشی چان زنگ خورد
الو؟=چان
سلام اقای بنگ من برادر کوچیکه چانگبینم =&&
او سلام =چان
خواستم بگم که شما برای مراسم ختمش دعوت شدین =&&
باشه حتما میام =چان
عصر بود آماده کردیم و رفتیم برای مراسم ختم چان خیلی پوکر بود
وقتی رسیدیم چان بعد ده دقیقه زد زیر گریه
رفت پیش عکس چانگبین نشست
چانگبین، تو مث برادر نداشتم بودی، منو ببخش نباید بهت زنگ میزدم، باید خودم انجامش میدادم، اگر اون شب ازت کمک نخواسته بودم این اتفاقا نمی افتاد، منو ببخش هیچوقت نتونستم بگم چقدر برام باارزشی بهترین رفیق دنیایی، آروم بخواب = بخواب
۴.۷k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.