امشب شبی دیگر شد و من با دلم تنها شدم
امشب شبی دیگر شد و من با دلم تنها شدم
گفتم حدیث عاشقی رسوا تر از رسوا شدم
پروانه واربرگردشمع آتش زدم بر جان خود
در عالم ناباوری ناگه چنین پیدا شدم
در عالم شوریدگی با آن همه دلدادگی
پا بر همه عالم زدم شیدا تر از شیدا شدم
این است حدیث عاشقی بشنو زمن این راز را
در جمع مدهوشان دگر تنها ترین تنها شدم
درکنج عزلت گوشه ای من بودم و تنها دلم
گفت و شنودی داشتیم تا عاقبت رسوا شدم
افسوس از این بندگی با این همه شرمندگی
تا من به خود باز آمدم پیدای نا پیدا شدم
گفتم حدیث عاشقی رسوا تر از رسوا شدم
پروانه واربرگردشمع آتش زدم بر جان خود
در عالم ناباوری ناگه چنین پیدا شدم
در عالم شوریدگی با آن همه دلدادگی
پا بر همه عالم زدم شیدا تر از شیدا شدم
این است حدیث عاشقی بشنو زمن این راز را
در جمع مدهوشان دگر تنها ترین تنها شدم
درکنج عزلت گوشه ای من بودم و تنها دلم
گفت و شنودی داشتیم تا عاقبت رسوا شدم
افسوس از این بندگی با این همه شرمندگی
تا من به خود باز آمدم پیدای نا پیدا شدم
۲.۱k
۳۰ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.