گفتم

گفتم:
میدونی؟
کاش زندگی عین یه نوار کاست بود...
گفت:
نوار کاست؟
چطور مگه؟
گفتم:
چون اگه هر جاشو دوس داشتی،
میشد با یه خودکار برش گردونی عقب...
گفت:
آخه مشکل اونجاست
اگه این کاستو برگردونیش عقب،
فقط قسمتای قشنگش نمیاد که،
همه چیش برمیگرده عقب
دوباره باید بشینی ببینی برای لبخندی که الان میزنی،
قبلش چقد گریه کردی...

بابک زمانی
دیدگاه ها (۱)

گاهی تمام منظور های مستقیم و غیر مستقیم طرف مقابلت رو میفهمی...

Sometimes lose yourself and see who miss you . بعضی وقتا خود...

از تو حرف می‌زنمچنان نوبرانه می‌شوم؛که بهار همدهانش آب می‌اف...

نامه‌ام زیاد طولانی نیست مهربانم...حرف برای گفتن زیاد است ام...

part17🦋&ناراحت؟-اره &چطوری یعنی- عین افسرده هایی مثل قبل نه ...

پارت ۸ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط