عشق مافیایی من
عشق مافیایی من
#Part_4
ویو جونکوک
خیلی خوشحالم محموله ی اون هان عوضی رو دزدیدام واقعا وقتی اعذاب میکشه احساس خیلی خوبی دارم
بزارید خودم رو معرفی کنم
^من جئون جونکوک رئیس بزرگترین باند مافیا هستم و یه دشمن خونی دارم اون خانواده ام رو از گرفتم و منم همه چیزش ، امروز ضربه ی آخر رو زدم دیگه میخوام بکشمش ^
ساعت 1 افرادم رو میفرستم بار تا هم هان و هم هر کی اونجا کار میکنن رو بیارن پیشم
پرش زمانی ساعت 1
ویو جونکوک
افرادم رو فرستادم منتظرم ببینم هان وقتی من رو ببینه چه واکنشی داره
نیم ساعت بعد
رسیدن رو سر همه شون کیسه کشیده بودن بهشون گفتم کیسه ها رو بر دارن وقتی برادشتن اول رفتم سمت هان
*علامت جونکوک +*
/=عوضی زندگیم رو نابود کردی دیگه چی میخوای (داد)
+=مرگت (به طور ترسناکی و ملایمی گفت )
/=....(نقطه یعنی سکوت )
ویو جونکوک
تفنگ Walther PP رو برداشتم و به سمتش گرفتم
+=میدونستی یکی از اسلحه های مورد علاقه امه ؟(اشاره به تفنگ)
نماد کلاسیک و ظرافت واقعا خوبه
«جونکوک بعد اتمام جمله یه تیر به پای هان زد هان از درد یک عربده کشید ، لذتش برای جونکوک و دردش برای هان ، جونکوک بعد به دست و بعد شکم هان شلیک کرد و هان از درد داشت بیهوش میشد سر آخر جونکوک به سر هان شلیک کرد و هان مرد »
^جونکوک خیلی خوشحال بود که انتقام خانواده اش رو گرفت ^
جونکوک بعد از اون رفت سمت بقیه به هر کی میرسید یه تیر تو سرش خالی میکرد
ویو ا.ت
تو بار بودم مثل همیشه کارم رو انجام میدادم که چند تا مرد کت شلواری اومدن تو و به همه شلیک کردن و فقط به آقان هان و کارمندا شلیک نکردن
بعد اومدن سمتمون و یه پارچه رو سرمون کشیدن ............. وقتی پارچه رو کشیدن یه آدم دیدم که داره میره سمت آقای هان و ( بقیش رو خودتون میدونید ) اون داشت همه رو میکشت
رسید به هانا و.......
حمایت کنید 🙏🏻🥺
#Part_4
ویو جونکوک
خیلی خوشحالم محموله ی اون هان عوضی رو دزدیدام واقعا وقتی اعذاب میکشه احساس خیلی خوبی دارم
بزارید خودم رو معرفی کنم
^من جئون جونکوک رئیس بزرگترین باند مافیا هستم و یه دشمن خونی دارم اون خانواده ام رو از گرفتم و منم همه چیزش ، امروز ضربه ی آخر رو زدم دیگه میخوام بکشمش ^
ساعت 1 افرادم رو میفرستم بار تا هم هان و هم هر کی اونجا کار میکنن رو بیارن پیشم
پرش زمانی ساعت 1
ویو جونکوک
افرادم رو فرستادم منتظرم ببینم هان وقتی من رو ببینه چه واکنشی داره
نیم ساعت بعد
رسیدن رو سر همه شون کیسه کشیده بودن بهشون گفتم کیسه ها رو بر دارن وقتی برادشتن اول رفتم سمت هان
*علامت جونکوک +*
/=عوضی زندگیم رو نابود کردی دیگه چی میخوای (داد)
+=مرگت (به طور ترسناکی و ملایمی گفت )
/=....(نقطه یعنی سکوت )
ویو جونکوک
تفنگ Walther PP رو برداشتم و به سمتش گرفتم
+=میدونستی یکی از اسلحه های مورد علاقه امه ؟(اشاره به تفنگ)
نماد کلاسیک و ظرافت واقعا خوبه
«جونکوک بعد اتمام جمله یه تیر به پای هان زد هان از درد یک عربده کشید ، لذتش برای جونکوک و دردش برای هان ، جونکوک بعد به دست و بعد شکم هان شلیک کرد و هان از درد داشت بیهوش میشد سر آخر جونکوک به سر هان شلیک کرد و هان مرد »
^جونکوک خیلی خوشحال بود که انتقام خانواده اش رو گرفت ^
جونکوک بعد از اون رفت سمت بقیه به هر کی میرسید یه تیر تو سرش خالی میکرد
ویو ا.ت
تو بار بودم مثل همیشه کارم رو انجام میدادم که چند تا مرد کت شلواری اومدن تو و به همه شلیک کردن و فقط به آقان هان و کارمندا شلیک نکردن
بعد اومدن سمتمون و یه پارچه رو سرمون کشیدن ............. وقتی پارچه رو کشیدن یه آدم دیدم که داره میره سمت آقای هان و ( بقیش رو خودتون میدونید ) اون داشت همه رو میکشت
رسید به هانا و.......
حمایت کنید 🙏🏻🥺
۲.۶k
۱۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.