P

*P6
✓چاره ی دیگه ی نداریم نمیشه سیصدو پنجاه نشد چهارصد هوف متاسفانه بیامرو از دست دادیم
_چیییییی گوه خوردین دختر منو نجات بده پس تو اینجا چه گوهی میخوری نه نه اونو نکشین روش (داشتن پارچه ی سفید میکشیدن روش)
_رفتم و کنارش نشستم و دستشو گرفتم دخترم بابایی هانا جان بلند شو بلندشو با من حرف بزن بلند شو اون چشمایی خوشگلتو باز کن عزیزم نفسم بابایی ببین منو تو بری من داغون میشما هانا چشماتو باز کن هانا تروخدا (اشک و گریه و بغض و نفس تنگی همشون همزمان)
=اقای مین تسلیت میگم خیلی متاسفم اما باید بیمارو به سرد خونه منتقل کنیم
_نههه من نمیزارم(زجه ها زجه دیگه گریه نه)
*
دیدگاه ها (۱۲)

*P6=دکتر مریض برگشت@چی=اینه ها دستگاه داره بوق میزنه@دستگاه ...

*P7_رفتم پیشش دستاشو گرفتم و بوسیدم سرمو گذاشتم رو دستاش و گ...

*P5اون هانا بود بدن سفیدش غرق در خون قرمز بود اون اون رگشو ز...

*P4ویو+(یعنی ویو هانا) هوف حوصلم سر رفت چرا این مراسم کوفتی ...

رز وحشی پارت ۷ات...هیچ وقت یادم نمیره روز یکشنبه بود منو هان...

رز وحشی پارت۵ { پنج ماه بعد} ات...الان پنج ماه که از ما جرای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط