یک ماجرای عجیب!
#یک_ماجرای_عجیب!
#شهید_سعید_حمیدی_اصل
#شهید_۱۶_ساله
این #شهید #غواص به عنوان تخریب چی همراه بقیه شد و علیرغم مخالفت ها اصرار کرد که از پس کار بر می آید ،چون باید درصورت مجروح شدن هیچ صدایی از خودش بروز نمیداد تا #دشمن مطلع نشده و عملیات انجام شود...
یکی از همرزمانش لحظات شهادتش را اینگونه توصیف می کند: " برای شروع #عملیات کربلای چهار به عنوان غواص خط شکن به خط دشمن زدیم. وارد معبر که شدیم پیکر شهید #سعید حمیدی اصل را دیدم. باورم نمیشد . هر دو پایش قطع شده و پیکرش گوشه ای از معبر افتاده بود. یک لحظه #بغض گلویم را گرفت ، دهانش پر از خاک بود. علت این کارش رو جویا شدم ، بچه ها گفتند وقتی سعید پاهاش ترکش خورد ، برای اینکه صدای ناله اش بلند نشود و عملیات لو نرود ، دهان خودش را پر از #خاک کرد و ..." .
پس از 10 سال گروه #تفحص او را از درون همان سنگر در حالی که لباس قواصی به تن داشت و رویش با پتو پوشیده شده بود از درون خاک بیرون می کشند و به زادگاهش بر می گردانند.
به کوه #نور ماند حجله ی تـــو
سرود #عشق خواند حجلهی تو
سکوت کوچه ی #خاموش ما را
به آتش میکشاند #حجلهی تو
به نقل از هاشم حمیدی اصل، برادر شهیدان سعید و علی حمیدی اصل
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
پی نوشت: نیش زنبوری ک چند ساعت پیش صدای آه و نالمو بلند کرد منو یاد این خاطره انداخت ... قطع شدن دو پا ...کنار ساحلی ک خاک اون شوره...پسر ۱۶ ساله ...
برای خودم متاسفم ...
هنوز خیلی فاصله داریم ...
#ایران#نحن_ابناء_الخمینی#شهدای_دفاع_مقدس#ستارگان#شهادت
#شهید_سعید_حمیدی_اصل
#شهید_۱۶_ساله
این #شهید #غواص به عنوان تخریب چی همراه بقیه شد و علیرغم مخالفت ها اصرار کرد که از پس کار بر می آید ،چون باید درصورت مجروح شدن هیچ صدایی از خودش بروز نمیداد تا #دشمن مطلع نشده و عملیات انجام شود...
یکی از همرزمانش لحظات شهادتش را اینگونه توصیف می کند: " برای شروع #عملیات کربلای چهار به عنوان غواص خط شکن به خط دشمن زدیم. وارد معبر که شدیم پیکر شهید #سعید حمیدی اصل را دیدم. باورم نمیشد . هر دو پایش قطع شده و پیکرش گوشه ای از معبر افتاده بود. یک لحظه #بغض گلویم را گرفت ، دهانش پر از خاک بود. علت این کارش رو جویا شدم ، بچه ها گفتند وقتی سعید پاهاش ترکش خورد ، برای اینکه صدای ناله اش بلند نشود و عملیات لو نرود ، دهان خودش را پر از #خاک کرد و ..." .
پس از 10 سال گروه #تفحص او را از درون همان سنگر در حالی که لباس قواصی به تن داشت و رویش با پتو پوشیده شده بود از درون خاک بیرون می کشند و به زادگاهش بر می گردانند.
به کوه #نور ماند حجله ی تـــو
سرود #عشق خواند حجلهی تو
سکوت کوچه ی #خاموش ما را
به آتش میکشاند #حجلهی تو
به نقل از هاشم حمیدی اصل، برادر شهیدان سعید و علی حمیدی اصل
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
پی نوشت: نیش زنبوری ک چند ساعت پیش صدای آه و نالمو بلند کرد منو یاد این خاطره انداخت ... قطع شدن دو پا ...کنار ساحلی ک خاک اون شوره...پسر ۱۶ ساله ...
برای خودم متاسفم ...
هنوز خیلی فاصله داریم ...
#ایران#نحن_ابناء_الخمینی#شهدای_دفاع_مقدس#ستارگان#شهادت
۲.۴k
۲۹ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.