قاصدکی گذشت

قاصدکی گذشت..
آرزو کردم..
برگشت زد رو به من..
بر دستم نشست..
گفتمش:دلت به حالم سوخت یا که میلِ برآوردنِ آرزویم را داری؟؟
گفتش:خبر نداری آن که عقل و دلت را به اسارت برده خودش سالیانی‌ست زندانِ دیگریست..!!


#فاطمه_آشوب

رزی‌تا جان اینم برای تو..❤

شاید بی ربط باشه ولی وقتی نوشتم گفتم این برا رزی‌تاست..☺
دیدگاه ها (۲۲)

من باشم و یک جفت جوراب.. تو باشی و یک واحد بدنِ داغ.. دیگر ن...

مظلوم‌تر از جمعه را در زندگیم ندیده‌ام.. آدماها شروعشان را ب...

اینکه هر چیزی مرا یادِ تو بیاندازد امری تکراری شاید عادت یا ...

لذتِ درس خوندن..إ إ إ إ نه اشتباه شد..لذتِ درس نخوندن در خور...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط