ملاقات با او

ملاقات با او


ویو ات:

از خواب بیدار شدم کارامو کردم صبحونه نخوردم چون که قراره با مینا برم صبحونه بخورم رفتم اماده شم یه لباس نسبتا پوشیده پوشیدم چون هوا سرد بود من هیچوقت ارایش نمیکنم مگه اینکه برای عکاسی برم ( چون مدله ) بخاطر همینم یه بالم زدمو رفتم ( عکساشو گزاشتم )

ویو ته :

اخی خدا رو شکر از فکر اون دختره در اومدم ... امروز چون روز اخری بود که توی ایتالیا میموندیم اعضا تصمیم گرفتن که برا صبحونه بریم بیرون . اماده شدم راه افتادیم بریم .

ادمین:

از قرارا ات و دوستش و اعضا باهم یه کافه رو انتخاب کردن

ات: ای ... مینا خیلی وقت بود ندیده بودمت
مینا :سلام گاوم
ات: ای خدا من و بگو خواستم کمی باکلاس و شیک رفتار کنم ....سلااااام خر من 🤩
مینا : حالا شد
ات: ( می خنده )

ات : خب بیا بشینیم رو میز ۵
مینا: اوکی

( بچه ها مینا ایرانیه و با ات اومده خارج )
ات: خب تو چی سفارش میدی
مینا :من یه شیک نوتلا و یه کیک نوتلا
ات: خب منم یه نسکافه و یه کیک هویج
مینا : همیشه مثل خرگوشا کیک هو... اعضا اومدن ولی مینا هنوز داشت حرفشو ادامه میداد

کوک که حرف مینا میشنوه یه خنده ی خرگوشی میکنه .

ویو ته:
ای خدا چرا این دختره ات هم باید اینجا باشه

مینا که طرفدار گروه بی تی اس بود وقتی اعضا رو میبینه زود میره سمتشونو باهاشون عکس میگیره

ات هم اونجا یه ریز خنده ای میکنه

______________________________________________________________________

ادامه دارد
شرط :

۵ لایک
۵ کام
دیدگاه ها (۵)

fouk

lm bak

سلام بچه ، ببخشید که یه چند روز نبودم هم مریض بودم هم اینکه ...

پس اینا چین ؟

کاش براتون مهم بودم

فصل دوم رمان برادر های ناتنی من پارت اول: بعد از اون شب ات ح...

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭: 𝟏𝟏کوک بعد از جواب ات، انگار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط