فصل دوم چرا من

فصل دوم ( چرا من؟)

پارت اول🗿🎀

ویو ات: بعد از اون موقع که سر میز غذا تهیونگ زخم من و دید و اونجوری بغلم کرد حدود ۲ ماه میگذره من با نامی جیمین ته و اقای×× زندگی میکنم و یه جورایی از این که خواطراتم با بقیه عوض میشه رو میتونم کنترل کنم البته یه چیز جدید فهمیدم اینکه من میتونم تو خواطرات دیگران زندگی کنم یعنی اینکه وقتی دست یک نفر رو بگیرم یا تماس چشمی باهاش برقرار کنم میتونم خواطراتش رو ببینم

ویو ته: از اون موقع که فهمیدم چه بلایی سر ات اومد و اون زخم برای چی بود حدود ۲ ماه میگذره و من و ات و خانوادم با هم زندگی میکنیم بین خودمون باشه میخوام با ات ازدواج کنم 🗿🎀 البته یه جورایی عاشقش شدم بین خودمون باشه🙂

ویو: یکشنبه ۲۱ دسامبر

ات: ته زود باشششششش الان میاننننننن

ته: ای بابا اومدمممم صبر کننن

ویو ات: شاید بپرسید چی شده؟ کی داره میاد؟ در اصل باید بگم که امروز تولد خانم رزه و من و ته رفتیم یتیم خونه ای که من توش بودم و ته هنوز داره وسایل داخل رو میچینه

ات: تموم شد ته؟؟؟؟

ته: اره اره اومدممممم
ات: بچه ها بچه ها زود باشین الان میاد

هنه بچه ها رفتن پست در وایسادن تا خانم رز بیاد

۵



۴



۳



۲


۱


در باز شد .....🥳🥳🥳🥳🥳


خانم رز: وایییی ترسیدممممم😵😵 اینجا چه خب....وایسا ...نگو که.(رو به ات)

ات: تولدت مبارک ...تولدت مبارک خانم رز ...تولدت مبارکککک🥳

خانم رز: ای خدا از همتون ممنونم🥰 ( دستاشو لاز میکنه و همه رو دونه دونه بغل میکنه)

ته: تولدتون مبارک خانم رز


بعد جشن:

ات: ته بریم؟

ته: بریم بریم تو خونه کلی کار مونده
ات: بچه ها خانم رز خدافظییییی



یلداتون مبارکککک🎀🎀🎀🎀🍓🍓🍓
دیدگاه ها (۰)

اهنگ اسلاید دو یه حس خوبی بهم میده

سلاممم🎀🎀🎀ویو ات: منتظر بودم که تهیونگ غذا رو بیارهتق تق تق ا...

سلاممممممببینید چقدر خوبم بین کلاسام براتون داستان مینویسم😂👌...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۷#ویو ات بدو بدو بدو همینجوریش هم دیر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط