Apr 3, 2020
وقتی گفت کاش چندتا غذا بلد بودی بپزی، گفتم خوب تو کارم نفر اول میشم و پول حسابی درمیارم. اونوقت کس دیگه رو استخدام میکنم کارهای خونه رو انجام بده!
داشتم میرفتم دانشگاه و مادرم نگران خوراکم بود. علاقه خاصی نداشتم کار خونه یاد بگیرم ولی بخش بزرگی ازین طرز فکر نتیجه تربیت خودش بود. از بچگیم تمرکز مادرم روی آموزش آکادمیک و ورزش من بود. بجز هفته ای یه بار کلیسا و روزی یکساعت پیانو، وظیفه من تقریبا فقط درس خوندن بود. اگه وقتی هم اضافه میومد واسه اسکیت و والیبال بود و بعدها آموزش رانندگی. بهترین مدرسه ها رو رفته بودم و شاگرد خیلی خوبی بودم. فکر میکردم تنها آموزش مهم همینه!
فکر کنم سال دبیرستان من اولین سالی بود که آموزش اقتصاد خانه Home Economics تو مدارس متوقف شده بود. قبلتر، تو این کلاس ها دخترهای جوون یاد میگرفتن چطور پول خونه و حساب های مالیاتی رو مدیریت کنن، درست خرید کنن، مواد غذایی رو سالم نگه دارن، غذا درست کنن، خیاطی کنن ، و از همه مهمتر رفتار درست با همسر و بچه هاشون داشته باشن. پسر ها هم بجز یه سری کلاسهای مشترک، کلاس های shop داشتن که یاد بگیرن چطور ماشین و لوازم خونه رو تعمیر کنن و ... و این آموزشها تو دانشگاه تخصصی تر هم میشد.
اون موقع ها شغل آدمها بخشی از زندگیشون بود، نه همه هدف زندگی! ولی اولویت ها کم کم عوض شد. مادر من یه کدبانوی متخصص بود. یه آشپز حرفه ای، یه خیاط ماهر، و از همه مهمتر یه روانشناس تو مدیریت روابط خانواده. ولی بخاطر یه سری از تفکر های اون زمان، من از خیلی از آموزش هاش محروم شدم. آموزش هایی که شاید چند نسل قدمت داشت و تو هیچ کلاسی هم پیدا نمیشد. ولی خدا یه سبک زندگی دیگه ای نشونم داد. سعی کردم به بچه هام یاد بدم اولیتشون بعد از خدا، اول خانواده باشه و بعد موفقیت آکادمیک و شغلی.
تو دنیای امروز مهارت های تخصصی شغلی و مدرک مهمه. قبول دارم. ولی یه سری مهارت های دیگه هم هست که برای رشد و استقلال همه ما لازمه و دیگه براش مدرک نمیدن. حالا که مدرسه ها تعطیله میتونیم یه کاری کنیم که بچه هامون تو این یه درس مهم جلو بیافتن: درس مهارت زندگی!
#مدرسه_زندگی_تعطیل_نیست
داشتم میرفتم دانشگاه و مادرم نگران خوراکم بود. علاقه خاصی نداشتم کار خونه یاد بگیرم ولی بخش بزرگی ازین طرز فکر نتیجه تربیت خودش بود. از بچگیم تمرکز مادرم روی آموزش آکادمیک و ورزش من بود. بجز هفته ای یه بار کلیسا و روزی یکساعت پیانو، وظیفه من تقریبا فقط درس خوندن بود. اگه وقتی هم اضافه میومد واسه اسکیت و والیبال بود و بعدها آموزش رانندگی. بهترین مدرسه ها رو رفته بودم و شاگرد خیلی خوبی بودم. فکر میکردم تنها آموزش مهم همینه!
فکر کنم سال دبیرستان من اولین سالی بود که آموزش اقتصاد خانه Home Economics تو مدارس متوقف شده بود. قبلتر، تو این کلاس ها دخترهای جوون یاد میگرفتن چطور پول خونه و حساب های مالیاتی رو مدیریت کنن، درست خرید کنن، مواد غذایی رو سالم نگه دارن، غذا درست کنن، خیاطی کنن ، و از همه مهمتر رفتار درست با همسر و بچه هاشون داشته باشن. پسر ها هم بجز یه سری کلاسهای مشترک، کلاس های shop داشتن که یاد بگیرن چطور ماشین و لوازم خونه رو تعمیر کنن و ... و این آموزشها تو دانشگاه تخصصی تر هم میشد.
اون موقع ها شغل آدمها بخشی از زندگیشون بود، نه همه هدف زندگی! ولی اولویت ها کم کم عوض شد. مادر من یه کدبانوی متخصص بود. یه آشپز حرفه ای، یه خیاط ماهر، و از همه مهمتر یه روانشناس تو مدیریت روابط خانواده. ولی بخاطر یه سری از تفکر های اون زمان، من از خیلی از آموزش هاش محروم شدم. آموزش هایی که شاید چند نسل قدمت داشت و تو هیچ کلاسی هم پیدا نمیشد. ولی خدا یه سبک زندگی دیگه ای نشونم داد. سعی کردم به بچه هام یاد بدم اولیتشون بعد از خدا، اول خانواده باشه و بعد موفقیت آکادمیک و شغلی.
تو دنیای امروز مهارت های تخصصی شغلی و مدرک مهمه. قبول دارم. ولی یه سری مهارت های دیگه هم هست که برای رشد و استقلال همه ما لازمه و دیگه براش مدرک نمیدن. حالا که مدرسه ها تعطیله میتونیم یه کاری کنیم که بچه هامون تو این یه درس مهم جلو بیافتن: درس مهارت زندگی!
#مدرسه_زندگی_تعطیل_نیست
۲۴.۲k
۱۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.